۱۹ آبان ۱۳۸۷

باراک اوباما اولین رئیس جمهور سیاه پوست آمریکا ؟

باراک اوباما - چهل و چهارمین رئیس جمهوری آمریکا با پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا سال 2008، باراک اوباما نخستین آمریکایی سیاهپوست است که رهبری بزرگترین قدرت اقتصادی و نظامی جهان را در دست می گیرد. باراک حسین اوباما روز 4 اوت سال 1961 در شهر هونولولو، ایالت هاوایی آمریکا ، از یک پدر سیاهپوست کنیایی، که او نیز باراک ن اوباما نام داشت، و یک مادر سفیدپوست آمریکایی متولد شد. باراک اوبامای پدر از قوم لیو بود که در کنیا و مناطق شرق اوگاندا و شمال تانزانیا سکونت دارند و یکی از اقلیت های قومی اصلی در کنیا محسوب می شوند. دین اکثر لیوها مسیحی است اما تعداد قابل توجهی از آنان، از جمله خانواده اوباما، از اسلام پیروی می کنند هر چند گفته می شود که باراک اوبامای پدر حتی قبل از عزیمت به آمریکا از اسلام کناره گرفته بود و خود را یک فرد غیر مذهبی می دانست. باراک اوبامای پدر در سن بیست و سه سالگی برای استفاده از یک بورس تحصیلی در دانشگاه هونولولو به تنهایی عازم آمریکا شد هرچند پنج سال پیش از آن با دختری از قبیله خود ازدواج کرده و از او صاحب چهار فرزند شده بود. هنگام تحصیل در این دانشگاه بود که او با آن دانهام، یک دانشجوی دختر آمریکایی اهل کانزاس آشنا شد و با او ازدواج کرد اما این ازدواج دوامی نداشت و هنگامی که باراک اوبا (پسر) دو سال داشت، به جدایی انجامید. باراک اوبامای پدر بعد از خاتمه تحصیل در آمریکا، به کنیا بازگشت و در سال 1982 در یک سانحه رانندگی در آن کشور درگذشت در حالیکه پسرش را تنها یک بار دیگر در سال 1971 ملاقات کرده بود. تحصیل در اندونزی و آمریکا آن دانهام پس از جدایی از همسر اول خود، در سال 1967 با یک دانشجوی اندونزیایی ازدواج کرد و همراه پسر خود عازم اندونزی شد و باراک اوباما تا سن ده سالگی در آن کشور سکونت داشت و به مدرسه می رفت اما در سال 1971 به هاوایی و نزد پدر و مادر بزرگ مادری خود بازگشت. اوباما برای آخرین بار در سن دهسالگی پدر خود را ملاقات کرد باراک اوباما پس از خاتمه دوره دبیرستان در هونولولو به لس آنجلس رفت و وارد کالج اکسیدنتال شد اما پس از دو سال، خود را به دانشکده علوم سیاسی دانشگاه کلمبیا در نیویورک منتقل کرد. پس از دریافت لیسانس در رشته روابط بین الملل از این دانشگاه در سال 1983، باراک اوباما به عنوان کارمند در یک شرکت خصوصی و سپس یک گروه تحقیقاتی وابسته به کلیسای کاتولیک در شیکاگو ، ایالت ایلینوی، کار کرد اما با ورود به دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد در سال 1988، برای چند سال این شهر را ترک گفت. باراک اوباما پس از خاتمه تحصیل در هاروارد و کسب درجه دکترای حقوق در سال 1991، به شیکاگو بازگشت و ضمن کار در زمینه های مختلف حقوقی و دانشگاهی، به فعالیت های سیاسی نیز روی آورد. باراک اوباما در سال 1996 وارد سنای ایالت ایلینوی شد و تا سال 2005 و دستیابی به کرسی این ایالت در مجلس سنای ایالات متحده، عضو سنای ایالتی بود. از جمله اقدامات آقای اوباما در زمان عضویت در سنای ایالات متحده مشارکت در تدوین طرح هایی مربوط به شفافیت و حسابرسی عملیات مالی دولت فدرال، مقابله با تخلفات انتخاباتی و کمک بشردوستانه به جمهوری کنگو بوده است. با آغاز رقابت های انتخاباتی سال 2008، سناتور اوباما، با وجود تجربه اندک در تشکیلات دولتی واشنگتن، داوطلبی خود را برای احراز نامزدی حزب دموکرات اعلام داشت که رقابتی طولانی و فشرده با سناتور هیلاری کلینتون، همسر رئیس جمهوری پیشین آمریکا، را در پی آورد. مبارزات انتخاباتی و دستیابی به پیروزی این رقابت به گزینش آقای اوباما به عنوان نامزد واحد حزب دموکرات در ماه ژوئن سال جاری و ورود به مبارزات انتخاباتی با جان مک کین، نامزد حزب جمهوریخواه، و سرانجام، پیروزی در رای گیری روز 4 ژوئن و انتخاب به عنوان چهل و چهارمین رئیس جمهوری ایالات متحده منجر شد. خانواده اوباما - ساکنان آینده کاخ سفید در جریان مبارزات انتخاباتی، باراک اوباما سیاست های دولت جورج بوش را به شدت مورد انتقاد قرار داد و خروج تدریجی نیروهای آمریکایی از آن کشور را مطرح کرد هرچند حمایت خود را از افزایش حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان ابراز داشته است. در جنبه های دیگر سیاست خارجی، انتظار نمی رود آغاز به کار دولت آقای اوباما به منزله تغییرات بنیادی در روابط بین المللی ایالات متحده باشد هرچند رئیس جمهوری منتخب آمریکا در جریان مبارزات انتخاباتی بر همکاری نزدیکتر با متحدان این کشور و تلاش برای بهبود چهره آمریکا در صحنه بین المللی تاکید نهاده است. در مورد روابط با ایران، آقای اوباما به طور کلی با ادامه سیاست هسته ای کنونی جمهوری اسلامی و خطری که، از دید برخی مقامات آمریکایی، می تواند متوجه اسرائیل و منافع غرب سازد، مخالفت کرده است. در عین حال، رئیس جمهوری منتخب آمریکا از گفتگو با جمهوری اسلامی به منظور وادار ساختن این کشور به تغییر روش خود حمایت کرده هرچند مشخص نیست که برای آغاز چنین مذاکراتی چه شرایطی را در نظر گرفته است و آیا مقامات جمهوری اسلامی شرایط احتمالی او را قابل قبول خواهند دانست. از نظر سیاست های اقتصادی و اجتماعی، آقای اوباما به طیف "لیبرال" تعلق دارد که از گسترش برنامه های خدمات اجتماعی و کمک به گروههای کم درآمد و تامین منابع مالی مورد نیاز این برنامه ها از طریق مالیات سنگین تر بر شرکت های بزرگ و دارندگان درآمدهای کلان حمایت می کند. باراک اوباما در سال 1989 با میشل رابینسون در شیکاگو آشنا شد و در سال 1992 با او ازدواج کرد. مراسم تحلیف باراک اوباما روز 20 ژانویه سال آینده برگزار می شود و آقای و خانم اوباما، همراه با دو دختر ده ساله و هفت ساله خود که "مالیا آن" و "ناتاشا"نام دارند، سه کاخ سفید نقل مکان خواهند کرد.

۱۷ آبان ۱۳۸۷

مادرم تنها عشق من تنهایم نگذار


مادر هر چه در کتابهای لغت گشتم نتوانستم کلمه ای پیدا کنم تا بتواند شایسته نامت باشد

پس تو را همان مادر خطاب میکنم که زیباترین نامهاست

مادرم این یگانه عشق هستی من مدتی است به یک بیماری سختی مبتلا شده است از عزیزان

میخواهم برای سلامتی آن عزیزم دعا کنند حق یارتان


از شبنم عشق خاک آدم گل شد

صد فتنه و شور در جهان حاصل شد

صد نشتر عشق بر رگ روح زدند

يک قطره از ان چکيد و نامش دل شد

مادرم می خوام از اونچه توی دلم نسبت به تو احساس می کنم ، بنویسم. یعنی می تونم؟!

من می خوام بابت خیلی چیزا ازت تشکر کنم ، و بابت چیزهای بیشتری از تو معذرت بخوام.

ازت تشکر می کنم که وسیله ای شدی ، تا وجود یابم. جسم و روحم از وجود عزیزت شکل گرفت. من

که جنینی بی چیز بودم ، نفست گرمم کرد و آهنگ دلنواز قلبت ، موسیقی آرام بخشم شد.

احساست نسبت به فرزندی که در رحم داشتی از همان اول ، عشق و محبت را برایم ترجمانی

شیرین بود. من و تو یکی بودیم. و پسوندی که به اسمت اضافه شد:" مادر باردار"

من از اول باری افزوده بر وجودت بودم. شاید تصور می شد که این مادر روزی بارش را زمین خواهد

گذاشت ، اما تو هرگز این کار را نکردی. من همیشه بار تو و تو همیشه یار من بودی.

روزهای بارداریت ، راحتی وجودت ، رعایت وجودی بود که با خود حمل می کردی. تا فرزندت متولد شد.

ازت تشکر می کنم. که مرا متولد کردی و گفتند که فارغ شدی . ولی هرگز تو از من فارغ نگشتی. باز

مرا در روی سینه خود قرار دادی و گفتی فرزندم بنوش از شیره وجودم و بشنو صدای مهربان قلب

مادرت را ، قلبی که با خود محبت و عشق را زمزمه مي كند و من شیرینی زندگی را با نوازشهایت

حس کردم. نوازشهایی که بدون هیچ چشمداشتی بود. تو پذیرش غیر مشروطی نسبت به من روا

نوزادی بودم سست ، که هیچ خاصیتی نه برای خودم و نه برای تو داشتم. ولی تو را چون

فرشته مهربانی آفریده بودند که لذت خود را در رنج نگهداری من دنبال می کردی. خواب

نوشین سحرت را پیش رخ بی رمق من ، درنیم شبان ذبح می کردی. گویی که دیگر قصد

نداری آرامشت را بازیابی ، گویی که آرامشت ، آرامش وجودی شده است که تو آن را

فرزند خود خواندی.

ازت تشکر می کنم که زبانم را گشودی به مهر ، و سخنان دلنوازم آموختی .

ازت تشکر می کنم. که با اشکهایم گریستی و با خنده هایم ، خندیدی.

تو مرا در عین وابستگیم به وجود عزیزت، شخصیتی جداگانه دادی و مرا مشوق استقلال بودی.

تو که ریشه من بودی و وجودم ، چنان مرا جلوه دادی و خود را نادیده گرفتی که فراموش شدی.

ازت تشکر می کنم. که معنی زندگی را در گرمابخشی وجودت ، به من آموختی.

مادرم تو وجود منی، و هرگز نمی توانم تشکر گوی وجود خودم باشم ، آنطور که باید و شایسته.

تو واسطه آفریدن منی ، و من نه از آفریدگار و نه از واسطه او نتوانم که تشکری شایسته کنم.



و اما از تو معذرت می خواهم

ازت معذرت می خواهم که نشناختمت آنطور که هستی.

پنداشتم که با دسته گلی ، یا هدیه ای قدرشناسی ام را به تو نشان مي دهم و این اشتباهی بزرگ بود.

تو مرا می خواهی ، تو وجودم را می طلبی ، چونکه از وجودت هستم. تو نیازمند گل و شیرینی و هدیه

نبودی. تو دوست داشتی که تعلقی که به هم داریم ، برایم روشن باشد.

تو دوست داری که خود را از تو جدا حس نکنم.

تو دوست داری که بدانم وجودمان و روحمان یکی بوده است .

از تو پوزش می خواهم که محبتم فیزیکی شد و در هدیه ای خلاصه شد.

لبخند گرمم را برایت عیان نکردم.

توجه بی واسطه و بی شرط خود را برایت به ظهور نرساندم.

کثرت بارهایی که بر خود تحمیل کردم ، موجب فراموشی یار دیرین مادرم – آن تجلی مطلق عشق – شد.

و امروز تو باز هم غریبی و تنها. در اوج سرو صداهایی که به اسم مادر می شود باز تو در چشمهایم می نگری تا شاید گرمای محبت فرزندت را ببینی. در کلامم دقت می کنی تا عطش قدرشناسی فرزندت را با لبخندت سیراب کنی.

تو امروزهم که خسته تر از گذشته ای ، در پیش فرزند جوانت بر می خیزی و لیوانی آب خنک به دستانش می دهی. و این استعاره را می فهمم که مي گويي: " فرزندم تو همیشه تشتنه وجود مادرت هستی".

مادرجونم منو ببخش که فراموش کردم ؛ تو قبل از اینکه مادرم باشی ، یک زن هستی و قبل از اینکه یک زن باشی ، یک انسانی شریف هستی. تو هزاران رسالت انسانی به جز مادری من بر عهده داری.

پس من اگر بخواهم که امروز قدر تو را بدانم باید قدر زن بودن تو را نیز بشناسم و پیشتر از آن نیز، باید به انسان ارزش نهم.

چگونه می توانم عاشق انسان نباشم ولی مادرم را دوست داشته باشم.

مادری؛ تنها یکی از رسالتهای انسانی به نام زن است. و من اگر بخواهم از تو مادر نازنینم تشکر کنم باید از همه خوبیهایت – نه فقط از مادریت – تشکر کنم.

و وقتی تو مادر خوبم را می بینم و شناخت خود را توسعه می دهم ، می بینم که تو همسر خوبی برای پدرم ، خواهری برای برادرت ، و دوستی خوب برای دوستانت ، شاگرد خوبی برای معلمت ، همیسایه وظیفه شناسی نسبت به همسایگان و شهروند محترمی برای همشهریهایت بوده ای.
و اکنون اگر بخواهم که همه خوبیهایت را بر شمرم پایانی نیست و اگر بخواهم از اصل وجودت تشکر کنم ، باید از همسری خوبت ، از خواهری مهربانانه ات و از همه رسالت هایت تشکر کنم.

خلاصه اینکه اگر بخواهم قدر مادر را بدانم ، باید قدر همسرم ، قدر دخترم ، قدر ناموسم و قدر جنس زن و در نهایت قدر و عظمت انسان را بشناسم و احترام بگذارم.
پس مادرم تو با همه انسانها بلکه بالاتر تو با همه آفرینش یکپارچه ای و اگر بخواهم که تو را قدر بدانم باید هستی را قدر بدانم و "هستی بخش" را بپرستم که وجودم و وجودت را با عشق عجین کرد و آفرید.
پس من امروز و روزهای دگرتو را فراتر از روز زن و فراتر از هدیه ها و کادوها می نگرم
من تو را و خود را یکپارچه با هستی می بینم. و وظایفم و رسالتم را نسبت به تو و خودم و هستی به جا خواهم آورد تا وجودت را به واقع قدرشناس باشم.

مادرم شبنم گلبرگ حيات
پدرم عطر گل ياس بقاست

مادرم وسعت دريای گذشت

پدرم ساحل زيبای لقاست

مادرم آئينه حجب و حيا

پدرم جلوه ايمان و رضاست

مادرم سنگ صبور دل ما

پدرم در همه حال کارگشاست

مادرم شهر اميداست و هنر

پدرم حاکم پيمان و وفاست

مادرم باغ خزان ديده دهر

پدرم برسرما مرغ هماست

مادرم موی سپيد کرده زحزن

پدرم نقش همه خاطره هاست

مادرم کوه وقار است و کمال

پدرم چشمه جوشان عطاست

۱۴ آبان ۱۳۸۷

حزب الله لبنان در المان چه میکند ؟


آلمان روابط خوبی با حزب الله لبنان دارد. در عوض اعضای حزب الله هم از آلمان برای عملیات تروریستی استفاده نمی کنند. در این میان اما این نگرانی شدت می گیرد که سازمان حزب الله که از سوی ایران حمایت می شود، از آلمان به عنوان محل استراحت خود استفاده می کند. این نگرانی ناشی از اطلاعات جدیدی است که از فعالیت این گروه به دست آمده است.پس از آنکه اطلاعات سری ادارات امنیتی آلمان درباره تروریسم در معرض آگاهی عموم قرار گرفت، برخی نمی توانستند آنچه را می خوانند باور کنند چرا که این بار هشدار در زمینه تروریسم مانند همیشه به القاعده مربوط نمی شد بلکه به گروه حزب الله که طرفدار ایران است، بازمی گشت. بر اساس گزارش اداره جنایی فدرال و اداره سراسری حفظ قانون اساسی، حزب الله لبنان در آلمان «تدارکات وسیعی» در اختیار دارد که می تواند «اماکن و اشخاص را مورد حمله تروریستی قرار دهد». نهصد نفر از اعضای شناخته شده حزب الله در آلمان می توانند در صورت بروز یک بحران در خاورمیانه «هر زمان برای انجام عملیات تروریستی» در آلمان به کار گرفته شوند.خبر دستگیری یک دانشجوی پزشکی از شهر گوتینگن آلمان که در ماه ژوییه به اتهام جاسوسی برای حزب الله در اسراییل دستگیر شد، با این گزارش مطابقت دارد. گفته می شود خالد ک. یک فلسطینی 29 ساله با گذرنامه اسراییلی است که سالهاست با کادرهای حزب الله در آلمان رابطه دارد از جمله با این هدف که دانشجویان را به حزب الله جلب کند.«افسر مسئول» خالد بنا بر کیفرخواست وی در اسراییل، شخصی به نام هشام رییس «انجمن پروژه کودکان یتیم» بوده است. دولت آلمان تا کنون در این مورد که آیا این انجمن ارتباطاتی با حزب الله داشته است، اظهارنظری نکرده است. تأیید این ارتباط به این معنی خواهد بود که کمک های مالی را که مردم آلمان به این «انجمن» می پردازند و در عمل به جیب حزب الله می رود، از مالیات آنها کم شده و در واقع از صندوق دولت پرداخت می شود.ولی حزب الله اصلا در آلمان به دنبال چه هدفی است؟ این سازمان که به تقاضای آیت الله خمینی رهبر انقلاب اسلامی در ایران تأسیس شد، عمدتا با این هدف تشکیل شده که در لبنان یک حکومت الله مطابق الگوی ایران بر پا کند. لیکن حزب الله در عرصه سیاست روز لبنان برای هر گونه توافقی آماده است. حزب الله در عین حال از گروه های تروریستی فلسطین نیز حمایت می کند و با هدف نابودی اسراییل تا کنون طی آدم ربایی ها و عملیات تروریستی در سراسر جهان، صدها غیرنظامی را به قتل رسانده است.این سازمان برای آلمان در وهله نخست به عنوان یکی از ابزار سیاست خارجی رژیم ایران عمل می کند. حزب الله دویست میلیون دلار کمک مالی را که سالانه از ایران دریافت می کند، برای خرید اسلحه و هم چنین فعالیت های اجتماعی و سیاسی به کار می برد. پل سالم از بنیاد کارنگی مستقر در خاورمیانه که مرکز آن در بیروت است نقش حزب الله را برای رژیم ایران چنین توصیف می کند: ایران در ازای کمک مالی به حزب الله، نه تنها یک سلاح استراتژیک به نام حزب الله در اختیار دارد، بلکه از آن به مثابه «یک ناو هواپیمابر در مرزهای اسراییل» استفاده می کند. در بیست سال گذشته، حزب الله تحت رهبری ایران به عملیات تروریستی در پاریس، برلین و بوئنوس آیرس پرداخته است.طرفداران حزب الله در آلمان در سی انجمن فرهنگی مستقر در مساجد با یکدیگر ملاقات می کنند. بسیاری از این انجمن ها در کنترل ایران قرار دارند که در میان آنها می توان از مرکز اسلامی هامبورگ و مرکز امام مهدی در شهر مونستر نام برد.سربازگیری حزب الله در آلمانحزب الله در آلمان نیز سربازگیری می کند. برای نمونه اشتفان اسمیرک آلمانی که به اسلام گرویده بود، قرار بود در سال 1997 یک عملیات تروریستی را در اسراییل به انجام برساند. حزب الله از این طریق مسلمانان ساکن آلمان را به افراطی گری تشویق می کند. فرستنده تلویزیونی المنار که متعلق به حزب الله است، در آلمان به صورت آزاد قابل دریافت است. در این فرستنده، مادران درباره تروریست های انتحاری و درباره خوشبختی پسرانشان در «شهادت» حرف می زنند و امیدوارند که بقیه فرزندانشان نیز به شهادت برسند. حسن نصرالله رهبر حزب الله در ماجرای کاریکاتورهای محمد از طریق همین فرستنده تلویزیونی از مسلمانان خواست که برای دفاع از شرف پیامبر، خود را «قربانی» کنند.ولی چرا حزب الله در آلمان می تواند بدون آنکه کسی مزاحمش شود، فعالیت کند؟ آلمان از اواسط دهه نود روابط خوبی با حزب الله دارد. بر اساس همین روابط خوب بود که چندی پیش سازمان اطلاعات فدرال توانست در مبادله زندانیان بین اسراییل و حزب الله میانجی گری کند.وزارت کشور آلمان در سال گذشته به این نتیجه رسید که که موضع طرفداران حزب الله در آلمان نشانگر «پذیرش بی چون و چرای سیاست و ایدئولوژی (حزب الله) است» و از همین رو «در حال حاضر هیچ خطر بالقوه ای از سوی آنها احساس نمی شود چرا که آنها به دلیل پیروزی از دستورات مرکز خود در بیروت، بر اساس قانون رفتار می کنند». نتیجه مشخص این که: دولت آلمان سازمان حزب الله را که قادر است علمیات تروریستی در آلمان را تدارک ببیند و یا به انجام برساند، ولی در حال حاضر آرام است، تحمل می کند. و این در حالیست که از نظر قانونی می توان قاطعانه علیه انجمن ها و افرادی که بر خلاف تفکر و تفاهم بین ملت ها رفتار می کنند، اقدام نمود. علیه انجمن خیریه الاقصی وابسته به حماس، و علیه حزب التحریر و هم چنین حزب کارگران کمونیست کردستان چنین ممنوعیت قانونی به کار گرفته شده است.دلیلی که مخالفان این ممنوعیت قانونی عنوان می کنند این است که حزب الله می تواند در این صورت امنیت آلمان در خارج و هم چنین سپاه صلح آلمان را که از سوی سازمان ملل در لبنان مستقر است، به خطر بیندازد.استراحتگاه حزب اللهاینک اما مسئولان امنیتی آلمان بیش از پیش درباره این موضوع که آلمان تنها استراحتگاه حزب الله باشد، تردید می کنند چرا که آن توافق نانوشته ای هم که سالها بین دولت آلمان و حزب الله برقرار بود، دیگر معتبر نیست.چه زمانی حزب الله دست به عملیات تروریستی در آلمان خواهد زد؟ ام پانزده سازمان جاسوسی داخلی انگلستان در بهار امسال گزارش دادند که هسته های حزب الله مستقر در انگلیس تهدید کرده اند در صورت حمله نظامی به ایران، در انگلستان دست به عملیات تروریستی خواهند زد. سی ام ژانویه بود که برخی اعضای حزب الله در یک آپارتمان در پاریس دستگیر شدند. در اسنادی که از آنها به دست آمد، نقشه شهرهای پاریس، مادرید، رم و برلین دیده می شد که محل های معینی را نشانه گذاری کرده بودند. خود حزب الله پیش از این، در سال 1989 و 2003 مؤسسات اسراییلی، یهودی و آمریکایی را در آلمان به عنوان هدف عملیات تروریستی اعلام کرد.در صورتی که دعوای اتمی با ایران شدت یابد، ممکن است مردم در آلمان قربانی عملیات تروریستی شوند. بهانه دیگر انجام عملیات تروریستی همانا احتمال تشدید درگیری ها در فلسطین و وخامت اوضاع در مرز لبنان و اسراییل است. حزب الله اعلام کرده است که مرگ عماد مغنیه تروریست ارشد خود را تلافی خواهد کرد. حزب الله در آلمان تا زمانی که از سوی سیاستمداران دست کم گرفته شود و مسئولان امنیتی کشور از آنها هراس داشته باشند، فعال خواهد بود. حال آنکه سازمان حزب الله که از سوی بسیاری به عنوان حزب سیاسی ارزیابی می شود، در حقیقت یک گروه تروریستی است که از بهترین تأمین مالی، تسلیحاتی، آموزشی و سازمانی در سطح جهان برخوردار است.

۱۰ شهریور ۱۳۸۷

قتل عام سال 67 بدستور جه کسانی بود ؟


اطلاعيه عفو بين الملل به مناسبت بیستمین سالگرد قتل عام زندانیان در سال ۶۷، ايران امروز
عفو بین‌الملل اطلاعیه عمومی
ایران: بیستمین سالگرد «قتل عام زندان» در ۱۹۸۸
بیست سال پس از این كه مقامات وقت ایران موجی از اعدام‌های گروهی و شتابزده و عمدتا پنهانی را در سپتامبر ۱۹۸۸ آغاز كردند، عفو بین‌الملل فراخوان خود را برای به محاسبه كشاندن كسانی كه مسئول «قتل عام زندان» بوده‌اند تجدید می‌كند. در مورد نقض‌های فاحش حقوق بشری از این قبیل، صرف نظر از زمان ارتکاب آنها، هیچ مصونیتی از مجازات نباید وجود داشته باشد.
این سازمان هم‌چنین از حكومت فعلی ایران می‌خواهد كه از حضور بازماندگان قربانیان در گورستان خاوران در جنوب تهران در روز ۲۹ اوت یا حوالی آن، به منظور یادآوری این سالگرد و دادخواهی برای عزیزانشان، جلوگیری نکند. صدها نفر از كسانی كه شتابزده اعدام شدند در این گورستان، و بسیاری از آنان در گورهای دسته جمعی بی‌نام و نشان، دفن شده‌اند.
عفو بین‌الملل نگران آن است كه مقامات ایران مانع برگزاری گردهمایی‌های اعتراضی شوند یا آنها را پراكنده كنند، و به حكومت ایران یادآور می‌شود كه تحت قوانین بین‌المللی متعهد است به كسانی كه به صورت مسالمت‌آمیز تجمع می‌كنند اجازه دهد كه نظرات خود را بدون واهمه از دستگیری ابراز كنند.
قوانین بین‌المللی حقوق بشر ایجاب می‌كند كه مقامات ایران در موارد نقض‌ حق حیات، مانند موارد ارتکابی در طول «قتل عام زندانیان» ، كه در ۱۹۸۸ شروع شد و در سال بعد ادامه یافت، تحقیقاتی جامع و بی‌طرفانه انجام دهند و مسئولان آن را شناسایی‌ و تسلیم عدالت كنند. كوتاهی در این مورد تا كنون و مدت زمانی كه از این كشتار گذشته است به هیچ عنوان از این مسئولیت نمی‌کاهد.
كسانی كه مسئول این كشتار بوده‌اند - كه یكی از بدترین تعدیات ارتكابی در ایران بشمار می‌رود - باید تحت تعقیب قرار بگیرند و در دادگاهی كه قانونی و عادی تشکیل شود، با رعايت همه تضمین‌های رویه‌ای لازم، بر اساس استانداردهای بین‌المللی دادرسی‌های عادلانه محاكمه شوند. این افراد در صورتی كه مجرم شناخته شوند باید به نحوی متناسب با خصوصیت بسیار سنگین این جنایات، ولی بدون حكم اعدام یا كیفرهای بدنی، مجازات شوند.
پس‌زمینه
در دوره‌ای‌ كه از اوت ۱۹۸۸ شروع شد و تا نزدیك دهمین سالگرد انقلاب اسلامی در فوریه ۱۹۸۹ ادامه داشت، مقامات ایران موج وسیعی از اعدام زندانیان سیاسی را به راه انداختند - كه در نوع خود، پس از آن چه در سال‌های اول و دوم پس از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ صورت گرفت، بزرگ‌ترین موج اعدام بشمار می‌رود. باور بر این است که در مجموع بین ۴۵۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر، از جمله زنان، در این جریان كشته شدند.