۷ اردیبهشت ۱۳۸۸

دانلود نرم افزار فری گیت مخصوص ایران .


احتمالا در جريان هستيد كه نرم افزار فيلتر شكن فري گيت از چند ماه پيش پولي شده و سرويس رايگانش را تنها به كاربران چيني ارائه مي دهد.

اما اخيرا راديو فردا نسخه رايگاني از اين نرم افزار را ويژه ايرانيان تهيه كرده است.نكته قابل توجه، سرعت نسبتا بالاي اين نرم افزار نسبت به ديگر نرم افزار هاي فيلترشكن رايگان است.

از راديو فردا به خاطر اين اقدام زيبا قدر داني مي كنم.
لينك اول:
لينك دوم:

۵ اردیبهشت ۱۳۸۸

رکسانا صابری و نامه غم انگیز بهمن قبادی نامزد او ....


واقعا در ایران اتهام زدن چقدر راحته!
هر کس کافیه کمی قدرت داشته باشه می تونه برای هرگونه تصیفه حساب شخصی و یا داد و ستدهای جهانی به یکی دیگه تهمت بزنه تا بیای ثابت کنی که بیگناهی نصفی از عمرت رفته...! بدون هیچ گونه دلیلی اتهام می زنند و هر چه مدت بازداشت طولانی تر بشه اتهامات هم بیشتر می شند...

هر چه بیشتر در این رابطه می نویسم و بیشتر فکر کنم، بیشتر اذیت میشم و اعصابم خرد میشه از این شرایط نامتعادل و بی رحم...

واقعا در ایران اینقدر خبر شنیدن مرگ به شکل های غیر عادی نوعی روزمرگی شده و اینقدر از این اتفاق ها می افته که من حس می کنم مردم ما چقدر بی تفاوت از کنار این خبرها رد می شند و وحشتناکترین اتفاق ها چه اتفاق طبیعی که از قهر طبیعت باشه یا اتفاق هایی بدست حاکمان مثل سنگساز، دار
خیلی خوشحال شدم که یکی از هنرمندان جامعه مون بالاخره در رابطه با چنین مسئله ای موضع گرفته و نامه ای نوشته.

مشتاق بودم که ببینم قبادی در نامه اش خطاب به مسولین چی نوشته و ببینم آیا فراخوان به اعتراضی عمومی داده؟ راستش خیلی خوشحال شدم که کسی از جامعه هنری خواهان پایان دادن به این تهمت های بی اساس مثل اقدام علیه امنیت ملی و یا جاسوس و ...غیره شده. وقتی نامه را خوندم خیلی دلم گرفت...

هم برای رکسانا صابری و هم برای بهمن قبادی خیلی ناراحت شدم... دختر جوانی که به خاطر عشقش از همه امکاناتی که می تونست در جامعه ای آزاد داشته باشه خودش را محروم کرده و به اصرار نامزدش در ایران مونده تا فیلمش تمام بشه و بعد با هم به خارج از کشور بروند، دستگیر میشه و بعد از مدتی بهش اتهام جاسوسی می زنند!!!

جالب اینکه حتی بعد از محاکمه هنوز هیچ چیزی دال بر جاسوسی این ژورنالیست جوان نتونستند نشون بدند!

واقعا چه دستانی در کارند که این چنین خواهان نابودی و انزوای ایرانند؟!

تا کی باید مسئولین متعهد ایرانی ناظر چنین صحنه هایی باشند و سکوت کنند؟ خیلی راحت یکی را دستگیر می کنند بعد متهم به جاسوسی می شه.

حتما بعد از این نامه بهمن قبادی چون بهمن قبادی کرد هست بهش اتهاماتی که به کردهای برابری خواه می زنند همجون تجزیه طلب و پژاکی و...و الان هم به همین جرم ها در زندانند، چنین اتهاماتی هم به اتهامات رکسانا اضافه میشه...!

واقعا در ایران اتهام زدن چقدر راحته!


هر کس کافیه کمی قدرت داشته باشه می تونه برای هرگونه تصیفه حساب شخصی و یا داد و ستدهای جهانی به یکی دیگه تهمت بزنه تا بیای ثابت کنی که بیگناهی نصفی از عمرت رفته...! بدون هیچ گونه دلیلی اتهام می زنند و هر چه مدت بازداشت طولانی تر بشه اتهامات هم بیشتر می شند...هر چه بیشتر در این رابطه می نویسم و بیشتر فکر کنم، بیشتر اذیت میشم و اعصابم خرد میشه از این شرایط نامتعادل و بی رحم...


واقعا در ایران اینقدر خبر شنیدن مرگ به شکل های غیر عادی نوعی روزمرگی شده و اینقدر از این اتفاق ها می افته که من حس می کنم مردم ما چقدر بی تفاوت از کنار این خبرها رد می شند

و وحشتناکترین اتفاق ها چه اتفاق طبیعی که از قهر طبیعت باشه یا اتفاق هایی بدست حاکمان مثل سنگساز، دار آویختن یا شلاق و...، تبدیل به روزمرگی شده و به راحتی از کنار همه اینها می گذرند و حتی گاهی با لبخند هم تماشا می کنند!

این دردناک ترین وضعیت یک جامعه ست ...عمر انسان، دستگیری های کوتاه و طویل المدت خیلی عادی شده و این خطرناکترین اتفاقی ست که می تونه برای یه جامعه بیفته!

از وقتی که صحنه های غرق شدن مردم بیچاره قم را در اینترنت دیدم که چطور جلوی چشم تماشاگران و مسئولین آتش نشانی مردم بی دفاع غرق می شدند حالم بد شده و خیلی دلم سوخت گفت ای بابا! این صحنه ها که روزمرگی ماست!

یعنی مرگ و کشتن و اعدام و دستگیری و زندان و شکنجه و شلاق و...بشند روزمرگی یه جامعه...منظورم اینه که اینقدر مرگ یه چیزی عادی میشه که از فاجعه های وحشتناک طبیعی که همه مردم در دنیای نرمال و طبیعی خیلی ناراحت می شن و شوک بهشون دست میده مردم ما ممکنه با خنده از غرق شدن کسی که مثلا نتونست خودشو از مرگ نجات بده صحبت کنند!

به هر حال از موضوع اصلی صحبتم در این مبحث نمی خوام دور بشم. منظورم هشداریست که ما باید به خودمون بدیم و وقتی می بینیم که اینا هدفمند جامعه را به چنین سمتی سوق می دن ما باید خودمون هوشیار باشیم و با این فرهنگ بی تفاوتی مقابله کنیم.

به نظر من هر کس که ذره ای دلش برای ایران و سرنوشت میهنش می سوزه باید به این گونه دستگیری ها و اتهامات اعتراض کنه و صدای اعتراضش را به هر شکلی که توان داره به گوش مسئولین و همه جهانیان برسونه...

ناظر بودن و سکوت کردن فقط مهر تایید بر فشار و اذیت مردم و سوق دادن جامعه و مردم به سمت بیماری و انزواست...سکوت کمک به رشد و فربه کردن دشمنان مردم و میهنست...
با همدلی و هم صدایی با خانواده رکسانا صابری و بهمن قبادی و
به امید آزادی رکسانا صابری و همه کسانی که در ایران به خاطر دفاع از عدالت و برابری در زندانند...

نامه سرگشاده قبادی به دنبال محکومیت رکسانا صابری :

بهمن قبادی، فیلم‌ساز ایرانی به دنبال بازداشت و محکومیت رکسانا صابری، نامه سرگشاده‌ای منتشر کرد و رنسخه ای از آن را در اختیار خبرگزاریها قرار داد.


متن نامه بهمن قبادی به شرح زیر است:

به رکسانا صابری، دختری ایرانی با شناسنامه آمریکایی‌
اگر سكوت كرده بودم به خاطر او بود، و حالا اگر حرف می‌زنم باز هم به خاطر اوست. به خاطر ركسانا صابری.
نامزد، دوست و همراهم. دختری باهوش و با استعداد که برایم همیشه قابل تحسین بوده و هست. ۳۱ ژانویه بود، روز تولدم صبح تماس گرفت که برای تولدم می‌آید پیشم تا باهم برویم بیرون. نیامد... زنگ زدم به موبایلش. خاموش بود تا یکی دو روز نمی‌دانستم چه اتفاقی افتاده.
به خانه‌اش رفتم و چون کلید خانه همدیگر را داشتیم به داخل رفتم ولی نبود... بعد از دو روز زنگ زد و گفت «منو ببخش عزیزم مجبور شدم برم زاهدان» و من هم عصبانی شدم که چرا به من نگفته؟ گفتم باور نمی‌کنم و دوباره گفت «ببخش عزیزم مجبور شدم» و گوشی تلفن قطع شد و منتظر تماس بعدی‌اش شدم و نزد و نزد.
رفتم زاهدان و تمام هتل‌ها را جست‌وجو کردم و چنین اسمی را نیافتند هزار جور فکر مریض کردم تا ده روز.

تا این‌که از طریق پدرش فهمیدم که دستگیرش کرده‌اند و فکر کردم شوخی است. فكر كردم سوء تفاهم شده و دو سه روز دیگر آزادش می‎كنند.

اما چند روز گذشت و خبری از ركسانا نشد. نگران شدم و این در و آن در زدم تا بالاخره فهمیدم چه به سرش آمده.
بهمن قبادی، فیلمساز ایرانی
با بغض می‎گویم او معصوم‎تر و بی‎گناه‎تر از این حرف‎هاست. من که سال‎هاست او را می‎شناسم و لحظه به لحظه در کنارش بوده‎ام، این حرف را می‎زنم. او همیشه مشغول کارهای مطالعاتی و تحقیقاتی‌اش بود، نه چیز دیگر.
در این سال‌های آشنایی، نشد یک‌بار جایی برود که من ندانم، یا کاری بکند که به نظرم نامعقول و نامتعارف بیاید. در پیشینه او و خانواده و اطرافیانش هم هیچ وقت نشانه‌ای از موردی نامعقول ندیده‌ام.
آخر چطور می‎شود کسی که گاهی می‎شد روزها از خانه بیرون نمی‎آمد مگر برای دیدنِ من، کسی که به شیوه ژاپنی‎ها صرفه‎جو بود و گاهی به سختی هزینه زندگی و کارش را مهیا می‎کرد، کسی که در به در دنبال حامی‎ای می‎گشت تا ناشری داخلی به او معرفی کند تا بتواند کتابش را اینجا چاپ کند، حالا متهم به جاسوسی شده؟!
همه‎مان می‎دانیم ـ نه، توی فیلم‎ها دیده‎ایم ـ که جاسوس‎ها خیلی ناجنس و بلا هستند و مدام اینجا و آنجا سرک می‎کشند و در ضمن خیلی هم حقوق می‎گیرند. وجدانم در عذاب است. چون من او را به ماندن و کار کردن تشویق کردم.
و حالا نمی‎توانم کمکی به او بکنم.

رکسانا می‎خواست از ایران برود. من نگهش داشتم. اوایل آشنایی‎مان او می‎خواست برگردد آمریکا. دوست داشت که با هم برویم. اما من اصرار کردم که بماند تا فیلم جدیدم تمام شود.
او عملاً داشت از ایران می‎رفت و من نگهش داشتم. و حالا ناراحتم که به خاطر من ماند و دچار این ماجراها شد. خود من در این چند سال دچار افسردگی شدید شده‎ام. چرا؟ چون فیلمم توقیف شده و سر از بازار سیاه درآورده.
به فیلم بعدی‎ام مجوز ندادند و عملاً مرا خانه‌نشین کردند. اگر تا امروز تاب آورده‌ام به سبب حضور و کمک‌های روحی او بوده. من به خاطر مجوز نگرفتن فیلمم تند و پرخاشگر شده بودم و او بود که همیشه مرا به آرامش دعوت می‌کرد.
رکسانا می‎خواست از ایران برود. من نگهش داشتم. او مراقب افسردگی‌های من بود. بعدها من به خاطر آن‌که برای او انگیزه‌ای ایجاد کنم تا بماند، ازش خواستم که طرح نوشتن کتابش را که مدت‌ها در ذهن داشت شروع کند.
من همراهش بودم و به خاطر دوستی‌ها و روابطی که داشتم این در و آن در زدم و قرار و مدار گذاشتم با فیلمساز و هنرمند و جامعه‌شناس و سیاست‎مدار و دیگران. حتی خودم هم پای مصاحبه‌اش نشستم. کتاب سرگرمی‎ای بود برای او تا ماندن را تحمل کند، تا من کارِ فیلمم تمام شود و با هم برویم.
کتاب رکسانا کتابی معمولی بود و به‌هیچ‌وجه ضد دولت ایران نبود. تمام مدارک کتاب موجود است و حتماً روزی چاپ خواهد شد و همه خواهند دید. اما آخر چرا همه سکوت کرده‎اند؟! همه کسانی که پای صحبت و مصاحبه با او نشسته‎اند و می‎دانند که او چقدر ساده و بی‎گناه است.
اگر این نامه را می‎نویسم به خاطر این است که نگرانش هستم. نگران سلامتی‎اش. شنیده‌ام که افسرده‎ شده و مدام گریه می‎کند. او خیلی حساس است. مبادا دست به اعتصاب غذا بزند.
نامه‎ام خطاب به همه دولت مردان و سیاست‌مداران و همه کسانی است که کاری می‎توانند بکنند. تو را به خدا دست بردارید. تو را به خدا او را وارد این بازی‎های بزرگان نکنید.
او نحیف‎تر و ساده‎تر از آن است که بتواند در بازی شما شرکت کند تو را به خدا تمامش کنید نگذارید این‌گونه مهره تبلیغاتی این جهان کثیف شود. از من بخواهید که در دادگاه او حاضر شوم و کنار پدر فرهیخته و مادر مهربانش بنشینم و به معصومیت و بی‎گناهی او شهادت بدهم.
دخترِ ایرانی‎مان که چشم‎های ژاپنی دارد و شناسنامه آمریکایی، در زندان است. وای بر من. وای بر ما‌!

۲۵ فروردین ۱۳۸۸

آیا عباس پالیزدار به سرنوشت سعیدامامی دچار خواهد شد ؟!!




فردي كه سخنان وي در دانشگاه همدان در حال تبديل به يك جنجال رسانه‌اي است، خود را "دبير كميته تحقيق و ‏تفحص مجلس از قوه قضائيه مستقر در سازمان بازرسي كل كشور" معرفي كرده است.


اما بررسي‌هاي بيشتر نشان مي‌دهد كه وي در واقع براي مدتي "دبير اجرايي" كميته تحقيق و تفحص مجلس هفتم ‏از قوه قضاييه بوده و مسئوليت اصلي او نيز رياست "دفتر مطالعات زيربنايي" در "مركز پژوهش‌هاي مجلس" ‏است. وي طراح اصلي طرح اعمال مجازات اخلال‌گران اقتصادي و نيز قانون تصويب شده عليه شركت‌هاي ‏هرمي بوده است و پيش از آنكه مدير امور زيربنايي مركز پژوهش‌هاي مجلس شود، مشاور كميسيون اقتصادي ‏مجلس و قبل از آن هم سخنگو و دبير هيات امناي خانه صنعت‌كاران ايران بوده و از چند سال پيش در تلاش بوده ‏تا فتواي مراجع تقليد را براي تحريم جريمه ديركرد تسهيلات بانكي و سودهاي مضاعف دريافت كند.‏
عباس پاليزدار در انتخابات دوره سوم شوراهاي شهر و روستا از حوزه انتخابيه تهران نامزد شده بود و در ليست ‏‏"ستادهاي مردمي حاميان احمدي نژاد" نيز قرار گرفت، اما نتوانست به شوراي شهر تهران راه يابد.‏
‎‎تعطيلي تشكل محافظه‌كار و تكرار اتهامات‎‎
افشاگري دبير هيات تحقيق و تفحص مجلس عليه روحانيان سرشناسي همچون محمد امامي كاشاني (عضو شوراي ‏نگهبان و امام‌جمعه تهران)، محمد يزدي (عضو شوراي نگهبان و مجلس خبرگان، دبير جامعه مدرسين حوزه ‏علميه قم و رئيس سابق قوه قضاييه)، ابوالقاسم خزعلي (عضو جامعه مدرسين و عضو سابق فقهاي شوراي ‏نگهبان)، علي‌اكبر ناطق نوري (رييس بازرسي ويژه دفتر آيت الله خامنه اي و عضو مجمع تشخيص مصلحت ‏نظام)، معزي (معاون رئيس دفتر رهبري)، محسن رفيق‌دوست (رئيس سابق بنياد مستضعفان)، حبيب‌الله ‏عسگراولادي (دبيركل سابق مؤتلفه)، ... باعث شد كه "جامعه اسلامي دانشجويان" دانشگاه همدان كه برگزاركننده ‏اين جلسه بود، با گزارش حراست دانشگاه و شكايت وزارت علوم تعطيل شود و فعاليت آن به حال تعليق در بيايد.‏
حكم تعليق جامعه اسلامي دانشجويان دانشگاه بوعلي سيناي همدان روز هشتم خرداد ماه به خبرگزاري‌ها اعلام ‏شد، اما درست در همين روز "شبكه خبر دانشجو" وابسته به "سازمان بسيج دانشجويي" اقدام به انتشار گزارشي ‏از سخنان جديد عباس پاليزدار كرد كه اين بار در جلسه با عنوان "مافياي اقتصادي، توهم يا واقعيت" و به دعوت ‏جامعه اسلامي دانشجويان دانشگاه شيراز مطرح شده بود.‏
پاليزدار اين بار در سخنان خود دستگاه قضايي را "محور مفاسد اقتصادي كشور" توصيف كرد و اين قوه و به ‏خصوص سازمان بازرسي كل كشور را به عدم همكاري با تحقيق و تفحص مجلس متهم كرد. وي گفت: "سازمان ‏بازرسي كل كشور تلاش داشت كه هيات تحقيق و تفحص از قوه قضائيه به پرونده هاي فعلي دسترسي پيدا نكند و ‏به همين دليل مسئولان پرونده ها را به مرخصي اجباري مي فرستاد، اما پس از گذشت يك سال اطلاعات به دست ‏ما رسيد... اين اطلاعات شامل پرونده هاي فروش سئوالات كنكور، فروش كارخانجات دولتي به بخش خصوصي، ‏كارخانه ايران خودرو، شركت هاي خادمي، ذوب آهن اصفهان و پرونده هاي زمين خواري در وزارت جهاد ‏سازندگي و همچنين احداث پاركينگ طبقاتي در فرودگاه مهرآباد بود."‏
‎‎متن كامل سخنان اخير درباره نقش روحانيان در مفاسد اقتصادي‎‎
بخش هاي مهمي از سخنان عباس پاليزدار در سايت‌هاي اينترنتي منتشر شده است. ولي با توجه به اهميت ادعاهاي ‏مطرح شده از سوي اين عضو کميته تحقيق و تفحص از قوه قضاييه، "سایت روز" براي اولين بار متن کامل اظهارات ‏نامبرده را تا جايي که از نوار سخنان وي قابل فهم است منتشر مي کند. لازم به ذکر است که در متن زير، هر ‏کجا که اظهارات پاليزدار قابل فهم نبوده ، از علامت ‏[...] استفاده شده است:‏
‏[...] چرا ما نمي توانيم با مفاسد اقتصادي برخورد كنيم چون سران بزرگ مملكت در اين رابطه دخيل هستند و در ‏حال حاضر دولت به تنهايي به مبارزه با اين مفاسد برخاسته كه فكر مي كم نتواند موفق باشد. اگر بخواهم فقط چند ‏پرونده كوچك مفاسد اقتصادي را بگويم آنوقت مي بينيد كه چه مصيبتي كشور را گرفته كه داد رهبر را هم ‏درآورده و به خاطر بعضي مسايل رهبر بايد به صورت سربسته به مردم بگويد كه در كشور چه خبر است. ‏
كساني كه به عنوان مفسد اقتصادي در كشور در حال فعاليت هستند تحت حمايت شاهرودي رئيس قوه قضاييه قرار ‏دارند. وقتي طي ۱۶ سال گذشته پرونده هايي از مفاسد اقتصادي بررسي شده و مديران به دادگاه معرفي و دادگاه ‏حكم ۵ ريال ۱۰ ريال براي متهمان داده، ببينيد چه مصيبتي بر سر كشور آمده است. ‏
پرونده شهرام جزايري هم كه مطرح شد، مانند هزاران پرونده مفاسد اقتصادي ديگر است، ولي چون شهرام ‏جزايري اسامي يكسري مفاسد اقتصادي و افراد وابسته را اعلام كرد مورد ضرب و شتم قرار گرفت چرا كه منافع ‏بسياري از علما و سران به خطر افتاده بود.‏
در حال حاضر ۱۲۳ پرونده مفاسد اقتصادي كشور در كميته تحقيق و تفحص مجلس در دست بررسي است ولي ‏اگر بخواهيم پرونده واقعي مفاسد اقتصادي را بيان كنيم، اصلاً نمي توانيم باور كنيم.‏
‏[مجلس خواست از خود قوه قضاييه تحقيق و تفحص كنند، كه مخالفت كردند و نگذاشتند] به رهبر انقلاب متوسل ‏شدند. مقام معظم رهبري نوشتند كه آقاي شاهرودي، همانند ديگر دستگاه‌ها در تحقيق و تفحص عمل گردد. ‏كميته‌بندي‌ها صورت گرفت و در دستگاه قضايي كميته‌بندي شد و هر كميته‌اي در يكي از دستگاه‌ها مستقر شد. ‏براي مسائل اجرايي اين تفحص هم، ما مستقر شديم در سازمان بازرسي كل كشور. ‏
نامه‌نگاري كرديم، اما برخلاف فرمايش مقام معظم رهبري، با وجود نامه‌هايي كه ما زديم و نامه‌هايي كه [...] مثلا ‏ما گفتيم مسئله فروش سؤال‌هاي كنكور چه بود؟ پرونده‌اش را بدهيد كه چه كسي [در اين كار] دست داشت. اينها ‏پرونده‌هاي اصلي را نمي‌دادند كه ببينيم چه كسي دست داشت، پرونده‌هاي فرعي را مي‌دادند. خلاصه ما هم دست ‏پيدا كرديم به كدهايي [...] به جاهايي كه رسيديم، مرخصي‌ها شروع شد [...] خلاصه ما فجايعي كه اتفاق افتاده در ‏جمهوري اسلامي را ديديم. خدا را شاهد مي‌گيرم كه شبها خوابم نمي‌برد. گريه‌ام مي‌گرفت كه ما اين‌همه شهيد ‏داديم، اين‌همه مصيبت‌ها مردم كشيدند. حالا بدون توجه به اين‌همه فقر و مصيبت‌ها و مشكلاتي كه مردم دارند، ‏كساني كه مردم پشت سرشان نماز مي‌خوانند، رفته‌اند اين كارها را كرده‌اند؟ خدا شاهد است خوابم نمي‌برد، هفته‌ها ‏خوابم نمي‌برد، روزها خوابم نمي‌برد.‏
خلاصه ديدم كه يك آقايي آمده و نامه زده كه پسرش معلول جسمي است. گفته مي‌خواهم يك مؤسسه توانبخشي بزنم ‏كه پسرم هم برود در آن مؤسسه توانبخشي، دم دست خودم باشد. ۱۰۰ تا، ۲۰۰ تا، ۳۰۰ تا معلول را نگهداري ‏كنيم در آنجا، پسرم هم مسئول آنها باشد. گفتند: باشد، خدا پدرت را بيامرزد. مؤسسه را كه ثبت كرده و كارش را ‏استارت زده، نامه زده به آقاي [...] گفته كه من ساپورت نياز دارم، نمي‌توانم خرج كنم كه، بايد نظام به ما كمك ‏كند. چه‌كار كنيم؟ فلان معدن را، معدن سنگ دهبيد فارس را بدهيد به اين آقا. آقا اين سنگ مرمر بهترين سنگ ‏مرمر دنياست، از منابع انفال جمهوري اسلامي است. بدهيم به شما؟ بله، بدهيدش به من. معامله انجام شد و اين ‏معدن را به اين آقا واگذار كردند. دوباره بعد از يك مدت گفت آقا اين معدن كافي نيست، معدن [...] زنجان را هم ‏بدهيد به ما. چهار تا را كه ما پيدا كرديم، چهار تا معدن را يك آقايي از علما گرفته، كه مردم هم پشتش نماز ‏مي‌خوانند متأسفانه. ‏
‏[يكي از حاضر خواستار اعلام اسم فرد مي‌شود] اگر اجازه بدهيد، اسم نبرم. شايد بعضي‌ها خداي نكرده ... [تعداد ‏بيشتري خواستار اعلام اسم فرد مورد اشاره مي‌شوند] خب بعضي‌ها معتقدند كه اگر اسم بياوريد مردم نسبت به ‏مذهبشان بي‌اعتقاد مي‌شوند. من اين اعتقاد را ندارم ها... مردم ما مذهبشان پايه و اساسش وصل نيست به علما، ‏وليكن بعضي‌ها چون اين اعتقاد را دارند من مراعات مي‌كنم... [اعتراض جمعي. يكي از دانشجويان مي‌گويد ‏بگوييد تا پشت سرش نماز نخوانيم.] نه ديگر، اگر بنا باشد ما بگوييم و شما نماز نخوانيد كه نمي‌شود... [ادامه ‏همهمه] باشد، من چند موردي را اسامي‌اش را مي‌گويم. اين يكي كه عرض كردم، آقاي امامي كاشاني است. استاد ‏اخلاق و چه و چه و از اين مسائل.‏
عرض شود خدمتتان كه، يك دانشكده‌اي را رفته‌اند از مقام معظم رهبري اجازه‌اش را گرفته‌اند كه براي خواهران ‏دانشكده علوم قضايي مي‌خواهيم بزنيم در قم. چيز خوبي است كه خواهران هم در آن فضا حضور داشته باشند، اگر ‏متهمي از خواهران [بود] از او بازجويي كنند و از اين حرفهاي اينطوري. خلاصه نظر آقا را گرفتند كه اين ‏دانشكده تأسيس شود. آقا استقبال كردند و مجوز صدور دانشكده را دستورش را دادند. مؤسسه اين دانشكده بلافاصله ‏بعد از گرفتن مجوز رفتند دنبال ساپورت‌هاي مالي‌اش. [نوشتند:] جناب آقاي نعمت‌زاده، محبت فرماييد در جهت ‏حمايت از تأسيس اين دانشكده، كارخانه لاستيك دنا را كارشناسي كنيد جهت اين دانشكده. آورند كارشناسي رسمي ‏دادگستري را، چون آقاياني كه اين مؤسسه را تأسيس كرده بودند در دستكاه قضايي هم بودند، آن كارشناسان رسمي ‏دادگستري هم مي‌ترسيدند كه قيمتي تعيين كنند كه به اينها بر بخورد، حتما بايد قيمتي مي‌گفتد كه خوش به حال اينها ‏بشود. زدند ۱۲۶ ميليارد. در صورتي كه ما معتقديم ۶۰۰ ميليارد هم بالاتر بود. تازه، ۱۲۶ ميليارد كه ويلاهايش ‏در شمال را نزده‌اند، اصلا در آمار نياورده‌اند، زمين‌هاي شيرازش را در آمار نياورده‌اند، پول نقد موجود در ‏حسابش را هم در آمار نياورده‌اند، اين طوري به ۱۲۶ ميليارد واگذاري كردند. ‏
آن آقا نامه نوشتند كه آقاي نعمت زاده: محبت كنيد تخفيف منظور فرماييد. آقاي نعمت‌زاده هم نوشتند ۵۰ درصد ‏تخفيف [خنده حضار] از مال بابايش مي‌خواست ببخشد. دوباره نوشتند كه محبت كنيد تخفيف ديگري منظور ‏بفرماييد. خلاصه پنج بار نامه‌نگاري انجام شده، معدن ۱۲۶ ميلياردي به ۱۰ ميليارد واگذار شد. بعد از آن دوباره ‏نوشتند كه ما حالا امكان پرداخت اين پول را نداريم، ترتيباتي فراهم نماييد تا امكان پرداخت اين پول براي ما فراهم ‏شود. نوشتند كه ۸۰ درصدش را اقساط بلندمدت و ۲۰ درصد يعني ۲ ميلياردش را هم نقدي پرداخت كنيد. گفتند ما ‏آن ۲ ميليارد را هم نداريم نقدي بدهيم، ما بررسي كرده‌ايم كه اموال كارخانه لاستيك دنا به اين مقدار مي‌رسد، از ‏شما مهلت مي‌خواهيم كه اينها را بفروشيم تا بتوانيم اين پول را بدهيم. گفتند كه باشد، سفته‌اي ارائه بدهيد به مدت ۹ ‏ماه و ما اين را نقد از شما مي‌پذيريم. گفتند آقا پول هم نداريم كه سفته بخريم! نوشت كه آقاي محمدتقي بانكي، ‏مديرعامل سازمان صنايع ملي ايران، ۲۳ ميليون تومان از صندوق سازمان صنايع ملي ايران برداشت كنيد و سفته ‏بخريد، برويد آيت‌الله فلاني و فلاني امضا كنند و كارخانه را تحويلشان بدهيد. و بعد از چند وقت ديديم كه كارخانه ‏هم در بورس فروخته شد و واگذار شد كه به آن پشت پرده‌اي‌هايي كه اينها را هدايت مي‌كنند. اينها آلوده دست آنها ‏شده‌اند، [کساني] مثل آقاي گنجي. نه، آن گنجي سياسي را نمي‌گويم، آن آقاي گنجي [را مي گويم] كه صاحب ‏كارخانه مهرام است و تمام كارخانه‌هاي سرايه‌گذاري بانك ملت و سرمايه‌گذاري‌هاي بانك صادرات و چه و چه. ‏واگذار شد به آنها و رفت، چند ميليارد هم زدند به جيب و رفتند. اين كه عرض كردم لاستيك دنا، مال آقاي يزدي ‏بود آقاي محمد يزدي رئيس قوه قضاييه در زمان رياستش و آقاي محمدعلي شرعي نماينده خبرگان استان قم.‏
مجددا آقاي يزدي برمي‌دارد مي نويسد كه جناب آقاي فروزش، حميد ما بيكار است! ترتيبي اتخاذ فرماييد كه از ‏جنگل‌هاي شمال جهت صادرات چوب بهره‌مند گردد. آقاي حميد يزدي، پسر آقاي يزدي، مديركل حوزه رياست قوه ‏قضاييه بود در آن مقطع. و متأسفانه جنگل‌هاي شمال را [اين طوري] به تاراج بردند و رفتند. يعني طوري شده بود ‏كه در اين پرونده من ديدم كه يكسري مردم بيچاره شمال كه حق قانوني‌شان بود، و به اندازه هيزمشان و به اندازه ‏مصرفشان چوب انبار كرده بودند، يا شايد يك خورده بيشتر مصرف كرده بودند يا حتي برده بودند و فروخته بودند ‏يا انبار كرده بودند يا هرچي، [آنها را] گرفته بودند بازداشت و پاسگاه و بگيرد و بنند، كه خانواده شهدا ريخته ‏بودند جلوي زندان. علت آنكه اين پرونده هم ثبت شده بود، اين بود كه كسي به اينها را گفته بود كه آقاي حميد يزدي ‏چطور اينهمه چوب را به تاراج مي‌برد و ما كه يكي دو تا يا چند تا هيزم و چوب برداشت كرده‌ايم، شما ما را به ‏عنوان متهم گرفته‌ايد؟ بعد از آن بود كه ديدند دارد مشكل مي‌شود، آنها را آزاد كردند. اسنادش هست، به موقعش ‏اگر لازم باشد و يك موقع دوستان اطلاعات به ما نگويند كه آقا اسناد محرمانه را چرا به مردم نشان دادي و اينها ‏طبقه‌بندي دارد و چه و چه، اسنادش را هم داريم.‏
آقاي يزدي از اين دست كارها در كارهاي قضايي مي‌كند، حالا يك وقتي بر اثر فشار مردم [عقب نشيني هايي ‏صورت مي گيرد] چطوري است فشار مردم؟ اينطوري [که بالا گفتيم]...‏
هر كارخانه‌اي ضايعات دارد، ضايعات صنعت خودرو يك چيزي نيست كه بريزند بيرون يا بخواهند بازسازي‌اش ‏كنند. مثلا جك آن شكسته يا درش خط افتاده يا چراغش شكسته يا از اين دست چيزها. اينها را قانون مي‌گويد ‏‏"ماشين‌هاي كارشناسي" است و به صورت صفر كيلومتر طبق مزايده به مردم واگذار مي‌شود [...] ‏
ايران خودرو مي‌آيد به دستگاه قضايي اعلام مي‌كند كه ما به همه قاضي‌ها ماشين [کارشناسي] مي‌دهيم، ماشين ‏پرشيا مي‌دهيم و زير قيمت. خب چه جوري؟ اين ماشين كارشناسي است، ما هم تشخيص مي‌دهيم كه اينها را ۸ ‏تومان، ۹تومان بدهيم. ديديم كه كارخانه ايران خودرو بدون هيچ ضابطه‌اي به قضات قوه قضاييه ماشين پرشيا به ‏نصف قيمت داده، بقيه‌اش را هم به اقساط، خيلي‌ها هم كه ماشين به نامشان شد قسط‌ها را هم نپرداختند. همين بذل و ‏بخشش‌ها باعث شد صداي خيلي‌هاي ديگر در بيايد، از همين نهادها و بنيادها. مثلا "بنياد نهج‌البلاغه"، [که گفتند] ‏‏۵۰۰ دستگاه‌اش را بدهيد آقا! ديد كه بدش نمي‌آيد، گفت ۵۱۷ تا ديگر هم بدهيد. بنياد نهج البلاغه كي هست؟ علي ‏اكبر ناطق نوري، حسين دين‌پرور، معزي، عسگراولادي، رفيق دوست... يا مثلا مي‌آيند مي‌دهند به باشگاه ‏پرسپوليس. باشگاه پرسپوليس كيست؟ آقاي عابديني. ۲۰۰۰ دستگاه بهشان بدهيد. بنياد ديگري به نام "همگرايي ‏انديشه"، كيست اين بنياد؟ آقاي فلاحيان، آقاي علم الهدي، آقاي ‏X‏ و ‏Y، تعاوني وزارت كشور، ۲۰۰۰ دستگاه ‏‏[گرفتند آنها هم] ... [يا] صنايع هوافضاي وزارت دفاع، فلان قدر. موشك كروز، فلان قدر. حوصله خواندن ‏همه‌اش را ندارم، يك ليست ۳۰ تايي از اينها هستند كه اين ماشين‌ها را زير قيمت به آنها واگذار كردند. كدام ‏ماشين‌ها؟ ماشين كارشناسي؟ نه، به اسم كارشناسي. شروعش با ماشين كارشناسي وارد شد، بعد ماشين صفر ‏كيلومتر مي‌آوردند مي‌دادند به آقايان، به اسم كارشناسي. جالب است كه آن ۹-۸ ميليون را هم پول نقد نمي‌گرفتند ‏ها، از دم قسط. باز جالب است بدانيد كه چون اينها هم كار سرشان مي‌شد، دو سه قسط را مي‌دادند و بقيه‌اش را ‏نمي‌دادند.‏
‏[اين طور بود که] مردم صدايشان درآمد، چطوري صدايشان درآمد؟ وقتي كه ماشين‌هاي كارشناسي خواستند به ‏مردم بدهند. ماشين‌هاي ديگر را كه به نام كارشناسي داده‌اند و رفته، چطوري به مردم بگويند ما هنوز ماشين ‏كارشناسي داريم[؟] نمي‌توانند بگويند. حالا ماشين كارشناسي و ماشين خراب را به عنوان صفر به مردم ‏مي‌فروشند. حتما براي بعضي از شماها هم اتفاق افتاده كه ماشين صفر خريده‌ايد، اما هنوز راه نيفتاده‌ايد اتفاقي ‏براي ماشين افتاده. نگاه مي‌كنيد مي‌بينيد داخلش چيزي شكسته يا بدنه‌اش آسيب ديده يا خط افتاده، ولي به آنها، ‏رئيس دفتر آقاي ادبي، رئيس اداره فروش ايران خودرو، در بازرسي كل كشور اعتراف كرده بود كه بله، آقاي ‏ادبي ساعت ۸ شب به بنده گفته بود كه اين پرشياي صفر را ببر بده به آقاي ‏X‏ معاون سازمان بازرسي كل كشور. ‏بعد صدايم كرده كه يك برف‌پاك‌كن آن را بشكن، به عنوان ماشين كارشناسي مي‌خواهد بدهد ديگر، يك برف‌پاك‌كن ‏نو هم بگذار در ماشينش.‏
ببينيد با مردم چطوري بازي مي‌كنند. فساد اقتصادي تا كجا، اينقدر جسارت پيدا مي‌كنند، با مردم بازي مي‌كنند،
تا ‏هرجا كه دلشان مي‌خواهد. مردم سر و صدايشان درآمد. حدود هزار و سيصد و خورده‌اي از اين ماشين‌ها – که ‏آدمهايش آدمهايي بودند كه پيگير مطالباتشان بودند - مي‌روند شكايت مي‌كنند كه به بازرسي كل كشور. سازمان ‏بازرسي كل كشور مي‌گويد اهه، اين همان‌هاست كه ما گند زده‌ايم، حالا چكارش كنيم، پرونده را نه مي‌توانيم بازش ‏بكنيم، نه مي‌توانيم ببنديمش و بگوييم به ما ربطي ندارد. نمي‌شود، يكي دو تا نيستند كه، حدود هزار وسيد چهارصد ‏تا آدم ريخته‌اند آنجا. مجبور مي‌شوند كه پرونده را ادامه بدهند. آن كارشناس‌هايي كه وسط كار بودند چيزي بهشان ‏نرسيده بود ديگر، نمي‌دانستند كه قصه چيست. آنها پرونده را ادامه مي‌دهند و مي‌روند جلو و نهايتا به جايي ‏مي‌رسد كه همه مسائل رو مي‌شود. تا به جايي مي‌رسند كه پرونده ماستمالي مي‌شود و مي‌رود.‏
من در مقابل شهيد باكري ها و شهيد همت‌ها و شهيد زين‌الدين‌ها و... مجبورم، نمي‌توانم سكوت كنم. [تشويق ‏حضار] آنها رفقاي من بودند... به ما مي‌‌گفتند راه شهدا را ادامه دهيد، امام را هوايش را داشته باشيد، نگذاريد امام ‏تنها شود. ما چطوري مي‌توانيم اينها را ببينيم و ساكت باشيم؟
بخواهم وقت شما را با اين موارد بگيرم، زياد است. مثلا معدن ذغال سنگ طبس، دوازده تا از معادن در استان ‏خراسان توسط آقاي واعظ طبسي. پرونده المكاسب مال پسر آقاي واعظ طبسي [است].
اينها همان‌طور كه جناب آقاي احمدي نژاد گفتند در طول ۱۶ سال گذشته، البته نمي‌خواهم بگويم در آن ۱۰ سال ‏اول نبوده، چون شواهد نشان مي‌دهد كه آن موقع هم اتفاقاتي افتاده، ولي عمده اتفاقات در ۱۶ سال دولت آقاي ‏هاشمي و خاتمي بوده، و آقاي احمدي نژاد گفتند اينها در اين ۱۶ شانزده سال يك شبكه مافيايي فاميلي ايجاد كرده‌اند ‏و تنيده‌اند در هم، كه پاره كردن اين شبكه مفاسد خيلي سخت شده است.‏
از هر زاويه اي بخواهيم به مفاسد اقتصادي بنگريم مصيبت بيشتري را خواهيم ديد. اما رئيس جمهور در برخورد ‏با مفاسد اقتصادي با هيچ كس تعارف ندارد. وقتي گزارش‌هايي مبني بر تخلف برادر ريس جمهور به عنوان ‏بازرس ويژه به رئيس جمهور مي رسد، احمدي نژاد فوراً او را بركنار مي‌كند كه بعداً مشخص مي‌شود اين ‏گزارش‌ها بي‌پايه و اساس بوده است، كه اين اقدام رئيس‌جمهور مي تواند امتياز بزرگي براي ملت ايران باشد.‏
احمدي نژاد مي خواهد دست مفاسد اقتصادي را از امكانات دولتي كوتاه كند. در حال حاضر دولت به تنهايي به ‏مبارزه مفاسد اقتصادي برخاسته و هيچ كس دولت را حمايت نمي كند.‏
در پرونده قاچاق كالا از فرودگاه پيام، قاچاقچي بزرگ فرودگاه پيام هزار و صد پرونده قاچاق كالا دارد، اما هنوز ‏موفق به بازداشتش نمي‌شويم، چرا كه تحت‌الحمايه آقاي ناطق نوري است. در مورد سلطان شكر و مافياي شكر هم ‏بايد بگويم كه آقاي مدلل، داماد يكي از علماي بزرگ بوده است. مدلل با همكاري شخصي به نام محمدرضا يوسفي ‏اقدام به اين كار مي‌كردند كه پس از رو شدن فعاليتشان حاضر شده بودند ۷۰۰ ميليارد تومان براي مختومه شدن ‏اين پرونده بپردازند.‏
در مورد قاچاق سيگار، اساسا توليد و قاچاق سيگار توليد توتون ايران را فلج كرده و كارگران اين كارخانه‌ها را ‏بيكار كرده. ‏
‏[در پاسخ به سؤالي درباره سقوط هواپيماي شهيد كاظمي] اين پرونده را من بررسي نكرده‌ام، اما طبق آنچه از ‏شواهد پيداست، مي‌توان ماجرا را عمدي داشت و دست يكي از سران وقت سپاه در آن دخيل بود. ما دو سقوط ‏هواپيما داشتيم. يكي شهيد كاظمي و ديگري شهيد دادمان. در مورد دادمان ماجرا عمدي بود، پرونده‌اي هزار ‏صفحه‌اي اين را مي‌گويد.‏
البته تصادف و كشته شدن كريمي وزير دادگستري سابق يك حادثه طبيعي بود. كريمي از جمله كساني بود كه در ‏مبارزه با مفاسد جدي بود اما در بعضي موارد خيلي زياده‌روي مي‌كرد، به طوري كه در قضيه خاك سرخ جزيره ‏هرمز بدون دليل معدن را متوقف كرد به خاطر اينكه اعلام كردند اين معدن وابسته به آيت الله خزعلي است كه ‏مشخص شد چنين چيزي در كار نيست.‏
درباره مفاسد اقتصادي آقاي هاشمي رفسنجاني و خانواده‌اش هم، آن قدر مفاسد اقتصادي اين خانواده زياد است كه ‏اصلاً قابل گفتن نيست. اما يكي از مفاسد اقتصادي اين خانواده كه ميلياردها دلار [بوده] از محل عدم پرداخت ‏عوارض به دولت [بوده و] پول را بالا كشيدند، واردات خودروي دِوو بود. يك سوم جزيره كيش، پارك جنگلي در ‏شمال [؟] را هم بايد از ديگر مفاسد اقتصادي خانواده هاشمي بيان كرد.‏
در حال حاضر اسطبل اسب هاي دختر هاشمي فقط روزي ۱۰۰ هزار تومان پول هندوانه‌هايي است كه براي ‏اسب‌ها مي ريزند. شركت نفتي اين خانواده به همراه عمه خانم يعني خواهر هاشمي در كانادا هم كه ديگر قابل ‏گفتن نيست.‏پسر وسطي هاشمي به نام مهدي كه در سازمان مديريت بهينه سوخت مديريت مي‌كرد، با استخدام زيباترين ‏دختران از آنها چه سوء استفاده‌هايي كه نمي‌كرد و بعداً كه فيلم از اتاق او كشف شد عمق كثيف‌كاري‌هاي او ‏مشخص شد...‏

۲۳ فروردین ۱۳۸۸

تهاجم دولت به اینترنت از طریق مصوبه مجلس !!


دولت نهم لايحه اصلاح قانون مطبوعات را که مجلس هفتم به دليل ابهامات فراوان به آن رای نداد بار ديگر بدون هيچ گونه تغييري به مجلس هشتم ارائه داده و اين لايحه با حمايت نمايندگان رايحه خوش خدمت در کميسيون فرهنگی به تصويب رسيده و اين هفته در صحن علنی مجلس مورد بررسی قرار مي گيرد.
دولت در اين لايحه اصلاحی به دنبال اين است که تمام نشريات الکترونيکي، سايت ها و وبلاگ ها در وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامي به ثبت برسند.

به عبارتی دولت اصرار دارد مجلس هشتمی ها را مجاب کند به لايحه يی رای دهند که نمايندگان دور قبل به آن رای ندادند. عماد افروغ رئيس کميسيون فرهنگي مجلس هفتم در زمان بررسی اين لايحه در دوره قبل به نمايندگان هشدار داد دولت حاضر نيست هيچ تعريفی را از سايت های اينترنتی و نحوه برخورد قضايی با آنها ارائه دهد و اين نگرانی به وجود خواهد آمد که حتی برخورد با وبلاگ ها و سايت های شخصی هم در دستور کار قرار بگيرد که ابهامات بسياری را در مورد آزادی فضاهای اينترنتی به وجود خواهد آورد.

اما اعضای کميسيون فرهنگی مجلس هشتم بار ديگر با لايحه يی رو به رو شدند که بدون حتی يک خط تغيير نسبت به لايحه قبل در کمتر از يک سال دوباره به مجلس ارجاع شده است.
گرچه چند نفر از اعضای کميسيون فرهنگی مجلس هشتم به ساير اعضا هشدار دادند دولت نهم مصمم است تعريف سايت های اينترنتی را مبهم بگذارد و به همين دليل تنها يک سال صبر کردند ترکيب کميسيون فرهنگی مجلس تغيير کند و دوباره همان لايحه را راهی مجلس کنند

اما به دليل حضور بخش وسيعي از نمايندگان حامی دولت در کميسيون فرهنگی از جمله مرتضی آقاتهرانی، روح الله حسينيان و حميد رسايی که همگی از اعضای رايحه خوش خدمت هستند، کميسيون فرهنگی مجلس به اين لايحه رای داده و قرار است اين هفته در صحن علنی مجلس مطرح شود.

نمايندگان مجلس هفتم با اين توضيح که تعريف سايت های اينترنتی و فضاهای مجازی مبهم است، اين لايحه را رد کرده و به دولت اجازه ندادند بدون داشتن تعريف مشخص و روشن، به صورت سليقه يی جرائم اين بخش ها را تعريف کرده و به برخورد با پايگاه های اينترنتی بپردازد.
اما هم اکنون که دولت اين لايحه را تحت عنوان الحاق يک تبصره به قانون مطبوعات به مجلس هشتم ارائه کرده، کميسيون فرهنگی مجلس تاکنون مخالفت صريحی با اين بخش از لايحه نکرده است.

گرچه آنچه در اصلاحيه قانون مطبوعات آمده خبرگزاری ها هم در کنار سايت های اينترنتی مشمول قانون مطبوعات شده و در صورت تخلف در دادگاه مطبوعات و با حضور هيات منصفه با آنها رفتار می شود. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم اين بخش از لايحه را مورد توجه قرار داده و در مجلس هفتم هم به خاطر اين بخش مثبت اين لايحه از نمايندگان مي خواستند به اين لايحه رای دهند.

اما کميسيون فرهنگی مجلس هفتم مصر بود ابهام در تعريف نشريات الکترونيکی و امکان برخورد با تمام فضاهای اينترنتی شخصی از جمله وبلاگ ها قابل چشم پوشی نيست.
در آن دوره هم وزير فرهنگ و ارشاد اسلامی در دفاع از اين لايحه به نمايندگان وعده داد اگر به اين لايحه رای بدهند بعداً آيين نامه يی را تدوين مي کنند که تعريف فضاهای اينترنتی در آن مشخص می شود!!!.

اما اين لايحه رای نياورد به اين اميد که دولت به دنبال تعريف کردن و بيان مصاديق نشريات الکترونيکی رفته و نحوه برخورد قضايی و تعريف جرائم در آن را هم مشخص کند.

البته حميد رسايی عضو کميسيون فرهنگی مجلس هم به اين ضعف اذعان کرده است. وی با بيان اينکه لايحه دولت يک مسکن موقت است، اعلام کرده اين پيشنهاد مطرح شد که فضاهای اينترنتي حذف شوند و فقط خبرگزاری ها مشمول قانون مطبوعات قرار گرفتند.

اما وزارت ارشاد وعده داد در تهيه آيين نامه اجرايی اين لايحه، در خصوص سايت های خبری اينترنتی نيز شرايط و ويژگی های مرتبط را لحاظ خواهد کرد و به عبارتی آيين نامه اجرايی قبلی را تکميل می کند و به همين دليل پيشنهاد بازگشت به لايحه دولت را مطرح کردند.
البته رسايی در توضيح عقب نشينی کميسيون فرهنگی مجلس اين توضيح را نياورده که اين وعده را دولت در مجلس هفتم هم مطرح کرد و اگر قرار بود چنين اصلاحی صورت بگيرد يک سال گذشته فرصت مناسبی براي تغييرات در اين لايحه بود.

به همين دليل چند تن از اعضای کميسيون فرهنگی که فعلاً در اقليت قرار گرفته و نتوانستند نظر اکثريت نمايندگان حامی دولت را در کميسيون فرهنگی تغيير دهند، هشدار دادند با اين لايحه حريم خصوصی افراد به ويژه در سايت های اينترنتی و وبلاگ ها تحت الشعاع قرار خواهد گرفت.

حتي رسايی هم در وبلاگ شخصی خود به اين نکته اذعان داشته که هدف بخشی از اصلاح قانون مطبوعات اين است که نشريات الکترونيکی هم مانند خبرگزاری ها پس از طی مراحلی و با شرايطی مجوز فعاليت اخذ کنند تا علاوه بر قرار گرفتن چتر حمايتی قانون مطبوعات، به ساماندهی بيشتر اين پايگاه ها بينجامد.

در حال حاضر بر اساس آيين نامه ساماندهی پايگاه های اطلاع رسانی اينترنتی مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی، اين پايگاه ها فقط اطلاعات خود شامل مشخصات مسوول پايگاه، شماره تلفن ها و آدرس پايگاه را به ثبت می رسانند و در حقيقت هيچ گونه مجوزی برای فعاليت خود دريافت نمی کنند.

وبلاگ ها هم با الزام قانونی برای ثبت در وزارت ارشاد روبه رو نيستند.يکی ديگر از دغدغه های جدی اين لايحه، طرح آن در آستانه انتخابات رياست جمهوری و افزايش فعاليت وبلاگ ها و سايت های اينترنتی متعدد است.

اصلاح طلبان به خاطر در اختيار نداشتن رسانه های مکتوب و عدم بهره مندی از صدا و سيما از اين فضاها برای تبليغات و انعکاس سخنان و برنامه های خود استفاده می کنند.

چنانچه حتی ميرحسين موسوی به صراحت با شعار "هر فرد يک ستاد" به دنبال استفاده بهينه از سايت ها و وبلاگ ها است.

در چنين شرايطی اصلاح قانون مطبوعات ميتواند دستمايه آن شود تا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تمام سايت ها و فضاهای مجازي را ملزم به ثبت نام و طی مراحلی کند که در صورت اجرايی نشدن آن از طرف اين نشريات الکترونيکی به صورت قانونی با فيلتر مواجه شوند.