
۱۹ آبان ۱۳۸۷
باراک اوباما اولین رئیس جمهور سیاه پوست آمریکا ؟

۱۷ آبان ۱۳۸۷
مادرم تنها عشق من تنهایم نگذار

مادر هر چه در کتابهای لغت گشتم نتوانستم کلمه ای پیدا کنم تا بتواند شایسته نامت باشد
پس تو را همان مادر خطاب میکنم که زیباترین نامهاست
مادرم این یگانه عشق هستی من مدتی است به یک بیماری سختی مبتلا شده است از عزیزان
میخواهم برای سلامتی آن عزیزم دعا کنند حق یارتان
از شبنم عشق خاک آدم گل شد
صد فتنه و شور در جهان حاصل شد
صد نشتر عشق بر رگ روح زدند
يک قطره از ان چکيد و نامش دل شد
مادرم می خوام از اونچه توی دلم نسبت به تو احساس می کنم ، بنویسم. یعنی می تونم؟!
من می خوام بابت خیلی چیزا ازت تشکر کنم ، و بابت چیزهای بیشتری از تو معذرت بخوام.
ازت تشکر می کنم که وسیله ای شدی ، تا وجود یابم. جسم و روحم از وجود عزیزت شکل گرفت. من
که جنینی بی چیز بودم ، نفست گرمم کرد و آهنگ دلنواز قلبت ، موسیقی آرام بخشم شد.
احساست نسبت به فرزندی که در رحم داشتی از همان اول ، عشق و محبت را برایم ترجمانی
شیرین بود. من و تو یکی بودیم. و پسوندی که به اسمت اضافه شد:" مادر باردار"
من از اول باری افزوده بر وجودت بودم. شاید تصور می شد که این مادر روزی بارش را زمین خواهد
گذاشت ، اما تو هرگز این کار را نکردی. من همیشه بار تو و تو همیشه یار من بودی.
روزهای بارداریت ، راحتی وجودت ، رعایت وجودی بود که با خود حمل می کردی. تا فرزندت متولد شد.
ازت تشکر می کنم. که مرا متولد کردی و گفتند که فارغ شدی . ولی هرگز تو از من فارغ نگشتی. باز
مرا در روی سینه خود قرار دادی و گفتی فرزندم بنوش از شیره وجودم و بشنو صدای مهربان قلب
مادرت را ، قلبی که با خود محبت و عشق را زمزمه مي كند و من شیرینی زندگی را با نوازشهایت
حس کردم. نوازشهایی که بدون هیچ چشمداشتی بود. تو پذیرش غیر مشروطی نسبت به من روا
نوزادی بودم سست ، که هیچ خاصیتی نه برای خودم و نه برای تو داشتم. ولی تو را چون
فرشته مهربانی آفریده بودند که لذت خود را در رنج نگهداری من دنبال می کردی. خواب
نوشین سحرت را پیش رخ بی رمق من ، درنیم شبان ذبح می کردی. گویی که دیگر قصد
نداری آرامشت را بازیابی ، گویی که آرامشت ، آرامش وجودی شده است که تو آن را
فرزند خود خواندی.
ازت تشکر می کنم که زبانم را گشودی به مهر ، و سخنان دلنوازم آموختی .
ازت تشکر می کنم. که با اشکهایم گریستی و با خنده هایم ، خندیدی.
تو مرا در عین وابستگیم به وجود عزیزت، شخصیتی جداگانه دادی و مرا مشوق استقلال بودی.
تو که ریشه من بودی و وجودم ، چنان مرا جلوه دادی و خود را نادیده گرفتی که فراموش شدی.
ازت تشکر می کنم. که معنی زندگی را در گرمابخشی وجودت ، به من آموختی.
مادرم تو وجود منی، و هرگز نمی توانم تشکر گوی وجود خودم باشم ، آنطور که باید و شایسته.
تو واسطه آفریدن منی ، و من نه از آفریدگار و نه از واسطه او نتوانم که تشکری شایسته کنم.
و اما از تو معذرت می خواهم
ازت معذرت می خواهم که نشناختمت آنطور که هستی.
پنداشتم که با دسته گلی ، یا هدیه ای قدرشناسی ام را به تو نشان مي دهم و این اشتباهی بزرگ بود.
تو مرا می خواهی ، تو وجودم را می طلبی ، چونکه از وجودت هستم. تو نیازمند گل و شیرینی و هدیه
نبودی. تو دوست داشتی که تعلقی که به هم داریم ، برایم روشن باشد.
تو دوست داری که خود را از تو جدا حس نکنم.
تو دوست داری که بدانم وجودمان و روحمان یکی بوده است .
از تو پوزش می خواهم که محبتم فیزیکی شد و در هدیه ای خلاصه شد.
لبخند گرمم را برایت عیان نکردم.
توجه بی واسطه و بی شرط خود را برایت به ظهور نرساندم.
کثرت بارهایی که بر خود تحمیل کردم ، موجب فراموشی یار دیرین مادرم – آن تجلی مطلق عشق – شد.
و امروز تو باز هم غریبی و تنها. در اوج سرو صداهایی که به اسم مادر می شود باز تو در چشمهایم می نگری تا شاید گرمای محبت فرزندت را ببینی. در کلامم دقت می کنی تا عطش قدرشناسی فرزندت را با لبخندت سیراب کنی.
تو امروزهم که خسته تر از گذشته ای ، در پیش فرزند جوانت بر می خیزی و لیوانی آب خنک به دستانش می دهی. و این استعاره را می فهمم که مي گويي: " فرزندم تو همیشه تشتنه وجود مادرت هستی".
مادرجونم منو ببخش که فراموش کردم ؛ تو قبل از اینکه مادرم باشی ، یک زن هستی و قبل از اینکه یک زن باشی ، یک انسانی شریف هستی. تو هزاران رسالت انسانی به جز مادری من بر عهده داری.
پس من اگر بخواهم که امروز قدر تو را بدانم باید قدر زن بودن تو را نیز بشناسم و پیشتر از آن نیز، باید به انسان ارزش نهم.
چگونه می توانم عاشق انسان نباشم ولی مادرم را دوست داشته باشم.
مادری؛ تنها یکی از رسالتهای انسانی به نام زن است. و من اگر بخواهم از تو مادر نازنینم تشکر کنم باید از همه خوبیهایت – نه فقط از مادریت – تشکر کنم.
و وقتی تو مادر خوبم را می بینم و شناخت خود را توسعه می دهم ، می بینم که تو همسر خوبی برای پدرم ، خواهری برای برادرت ، و دوستی خوب برای دوستانت ، شاگرد خوبی برای معلمت ، همیسایه وظیفه شناسی نسبت به همسایگان و شهروند محترمی برای همشهریهایت بوده ای.
و اکنون اگر بخواهم که همه خوبیهایت را بر شمرم پایانی نیست و اگر بخواهم از اصل وجودت تشکر کنم ، باید از همسری خوبت ، از خواهری مهربانانه ات و از همه رسالت هایت تشکر کنم.
خلاصه اینکه اگر بخواهم قدر مادر را بدانم ، باید قدر همسرم ، قدر دخترم ، قدر ناموسم و قدر جنس زن و در نهایت قدر و عظمت انسان را بشناسم و احترام بگذارم.
پس مادرم تو با همه انسانها بلکه بالاتر تو با همه آفرینش یکپارچه ای و اگر بخواهم که تو را قدر بدانم باید هستی را قدر بدانم و "هستی بخش" را بپرستم که وجودم و وجودت را با عشق عجین کرد و آفرید.
پس من امروز و روزهای دگرتو را فراتر از روز زن و فراتر از هدیه ها و کادوها می نگرم
من تو را و خود را یکپارچه با هستی می بینم. و وظایفم و رسالتم را نسبت به تو و خودم و هستی به جا خواهم آورد تا وجودت را به واقع قدرشناس باشم.
مادرم شبنم گلبرگ حيات
پدرم عطر گل ياس بقاست
مادرم وسعت دريای گذشت
پدرم ساحل زيبای لقاست
مادرم آئينه حجب و حيا
پدرم جلوه ايمان و رضاست
مادرم سنگ صبور دل ما
پدرم در همه حال کارگشاست
مادرم شهر اميداست و هنر
پدرم حاکم پيمان و وفاست
مادرم باغ خزان ديده دهر
پدرم برسرما مرغ هماست
مادرم موی سپيد کرده زحزن
پدرم نقش همه خاطره هاست
مادرم کوه وقار است و کمال
پدرم چشمه جوشان عطاست
پس تو را همان مادر خطاب میکنم که زیباترین نامهاست
مادرم این یگانه عشق هستی من مدتی است به یک بیماری سختی مبتلا شده است از عزیزان
میخواهم برای سلامتی آن عزیزم دعا کنند حق یارتان
از شبنم عشق خاک آدم گل شد
صد فتنه و شور در جهان حاصل شد
صد نشتر عشق بر رگ روح زدند
يک قطره از ان چکيد و نامش دل شد
مادرم می خوام از اونچه توی دلم نسبت به تو احساس می کنم ، بنویسم. یعنی می تونم؟!
من می خوام بابت خیلی چیزا ازت تشکر کنم ، و بابت چیزهای بیشتری از تو معذرت بخوام.
ازت تشکر می کنم که وسیله ای شدی ، تا وجود یابم. جسم و روحم از وجود عزیزت شکل گرفت. من
که جنینی بی چیز بودم ، نفست گرمم کرد و آهنگ دلنواز قلبت ، موسیقی آرام بخشم شد.
احساست نسبت به فرزندی که در رحم داشتی از همان اول ، عشق و محبت را برایم ترجمانی
شیرین بود. من و تو یکی بودیم. و پسوندی که به اسمت اضافه شد:" مادر باردار"
من از اول باری افزوده بر وجودت بودم. شاید تصور می شد که این مادر روزی بارش را زمین خواهد
گذاشت ، اما تو هرگز این کار را نکردی. من همیشه بار تو و تو همیشه یار من بودی.
روزهای بارداریت ، راحتی وجودت ، رعایت وجودی بود که با خود حمل می کردی. تا فرزندت متولد شد.
ازت تشکر می کنم. که مرا متولد کردی و گفتند که فارغ شدی . ولی هرگز تو از من فارغ نگشتی. باز
مرا در روی سینه خود قرار دادی و گفتی فرزندم بنوش از شیره وجودم و بشنو صدای مهربان قلب
مادرت را ، قلبی که با خود محبت و عشق را زمزمه مي كند و من شیرینی زندگی را با نوازشهایت
حس کردم. نوازشهایی که بدون هیچ چشمداشتی بود. تو پذیرش غیر مشروطی نسبت به من روا
نوزادی بودم سست ، که هیچ خاصیتی نه برای خودم و نه برای تو داشتم. ولی تو را چون
فرشته مهربانی آفریده بودند که لذت خود را در رنج نگهداری من دنبال می کردی. خواب
نوشین سحرت را پیش رخ بی رمق من ، درنیم شبان ذبح می کردی. گویی که دیگر قصد
نداری آرامشت را بازیابی ، گویی که آرامشت ، آرامش وجودی شده است که تو آن را
فرزند خود خواندی.
ازت تشکر می کنم که زبانم را گشودی به مهر ، و سخنان دلنوازم آموختی .
ازت تشکر می کنم. که با اشکهایم گریستی و با خنده هایم ، خندیدی.
تو مرا در عین وابستگیم به وجود عزیزت، شخصیتی جداگانه دادی و مرا مشوق استقلال بودی.
تو که ریشه من بودی و وجودم ، چنان مرا جلوه دادی و خود را نادیده گرفتی که فراموش شدی.
ازت تشکر می کنم. که معنی زندگی را در گرمابخشی وجودت ، به من آموختی.
مادرم تو وجود منی، و هرگز نمی توانم تشکر گوی وجود خودم باشم ، آنطور که باید و شایسته.
تو واسطه آفریدن منی ، و من نه از آفریدگار و نه از واسطه او نتوانم که تشکری شایسته کنم.
و اما از تو معذرت می خواهم
ازت معذرت می خواهم که نشناختمت آنطور که هستی.
پنداشتم که با دسته گلی ، یا هدیه ای قدرشناسی ام را به تو نشان مي دهم و این اشتباهی بزرگ بود.
تو مرا می خواهی ، تو وجودم را می طلبی ، چونکه از وجودت هستم. تو نیازمند گل و شیرینی و هدیه
نبودی. تو دوست داشتی که تعلقی که به هم داریم ، برایم روشن باشد.
تو دوست داری که خود را از تو جدا حس نکنم.
تو دوست داری که بدانم وجودمان و روحمان یکی بوده است .
از تو پوزش می خواهم که محبتم فیزیکی شد و در هدیه ای خلاصه شد.
لبخند گرمم را برایت عیان نکردم.
توجه بی واسطه و بی شرط خود را برایت به ظهور نرساندم.
کثرت بارهایی که بر خود تحمیل کردم ، موجب فراموشی یار دیرین مادرم – آن تجلی مطلق عشق – شد.
و امروز تو باز هم غریبی و تنها. در اوج سرو صداهایی که به اسم مادر می شود باز تو در چشمهایم می نگری تا شاید گرمای محبت فرزندت را ببینی. در کلامم دقت می کنی تا عطش قدرشناسی فرزندت را با لبخندت سیراب کنی.
تو امروزهم که خسته تر از گذشته ای ، در پیش فرزند جوانت بر می خیزی و لیوانی آب خنک به دستانش می دهی. و این استعاره را می فهمم که مي گويي: " فرزندم تو همیشه تشتنه وجود مادرت هستی".
مادرجونم منو ببخش که فراموش کردم ؛ تو قبل از اینکه مادرم باشی ، یک زن هستی و قبل از اینکه یک زن باشی ، یک انسانی شریف هستی. تو هزاران رسالت انسانی به جز مادری من بر عهده داری.
پس من اگر بخواهم که امروز قدر تو را بدانم باید قدر زن بودن تو را نیز بشناسم و پیشتر از آن نیز، باید به انسان ارزش نهم.
چگونه می توانم عاشق انسان نباشم ولی مادرم را دوست داشته باشم.
مادری؛ تنها یکی از رسالتهای انسانی به نام زن است. و من اگر بخواهم از تو مادر نازنینم تشکر کنم باید از همه خوبیهایت – نه فقط از مادریت – تشکر کنم.
و وقتی تو مادر خوبم را می بینم و شناخت خود را توسعه می دهم ، می بینم که تو همسر خوبی برای پدرم ، خواهری برای برادرت ، و دوستی خوب برای دوستانت ، شاگرد خوبی برای معلمت ، همیسایه وظیفه شناسی نسبت به همسایگان و شهروند محترمی برای همشهریهایت بوده ای.
و اکنون اگر بخواهم که همه خوبیهایت را بر شمرم پایانی نیست و اگر بخواهم از اصل وجودت تشکر کنم ، باید از همسری خوبت ، از خواهری مهربانانه ات و از همه رسالت هایت تشکر کنم.
خلاصه اینکه اگر بخواهم قدر مادر را بدانم ، باید قدر همسرم ، قدر دخترم ، قدر ناموسم و قدر جنس زن و در نهایت قدر و عظمت انسان را بشناسم و احترام بگذارم.
پس مادرم تو با همه انسانها بلکه بالاتر تو با همه آفرینش یکپارچه ای و اگر بخواهم که تو را قدر بدانم باید هستی را قدر بدانم و "هستی بخش" را بپرستم که وجودم و وجودت را با عشق عجین کرد و آفرید.
پس من امروز و روزهای دگرتو را فراتر از روز زن و فراتر از هدیه ها و کادوها می نگرم
من تو را و خود را یکپارچه با هستی می بینم. و وظایفم و رسالتم را نسبت به تو و خودم و هستی به جا خواهم آورد تا وجودت را به واقع قدرشناس باشم.
مادرم شبنم گلبرگ حيات
پدرم عطر گل ياس بقاست
مادرم وسعت دريای گذشت
پدرم ساحل زيبای لقاست
مادرم آئينه حجب و حيا
پدرم جلوه ايمان و رضاست
مادرم سنگ صبور دل ما
پدرم در همه حال کارگشاست
مادرم شهر اميداست و هنر
پدرم حاکم پيمان و وفاست
مادرم باغ خزان ديده دهر
پدرم برسرما مرغ هماست
مادرم موی سپيد کرده زحزن
پدرم نقش همه خاطره هاست
مادرم کوه وقار است و کمال
پدرم چشمه جوشان عطاست
۱۴ آبان ۱۳۸۷
حزب الله لبنان در المان چه میکند ؟

آلمان روابط خوبی با حزب الله لبنان دارد. در عوض اعضای حزب الله هم از آلمان برای عملیات تروریستی استفاده نمی کنند. در این میان اما این نگرانی شدت می گیرد که سازمان حزب الله که از سوی ایران حمایت می شود، از آلمان به عنوان محل استراحت خود استفاده می کند. این نگرانی ناشی از اطلاعات جدیدی است که از فعالیت این گروه به دست آمده است.پس از آنکه اطلاعات سری ادارات امنیتی آلمان درباره تروریسم در معرض آگاهی عموم قرار گرفت، برخی نمی توانستند آنچه را می خوانند باور کنند چرا که این بار هشدار در زمینه تروریسم مانند همیشه به القاعده مربوط نمی شد بلکه به گروه حزب الله که طرفدار ایران است، بازمی گشت. بر اساس گزارش اداره جنایی فدرال و اداره سراسری حفظ قانون اساسی، حزب الله لبنان در آلمان «تدارکات وسیعی» در اختیار دارد که می تواند «اماکن و اشخاص را مورد حمله تروریستی قرار دهد». نهصد نفر از اعضای شناخته شده حزب الله در آلمان می توانند در صورت بروز یک بحران در خاورمیانه «هر زمان برای انجام عملیات تروریستی» در آلمان به کار گرفته شوند.خبر دستگیری یک دانشجوی پزشکی از شهر گوتینگن آلمان که در ماه ژوییه به اتهام جاسوسی برای حزب الله در اسراییل دستگیر شد، با این گزارش مطابقت دارد. گفته می شود خالد ک. یک فلسطینی 29 ساله با گذرنامه اسراییلی است که سالهاست با کادرهای حزب الله در آلمان رابطه دارد از جمله با این هدف که دانشجویان را به حزب الله جلب کند.«افسر مسئول» خالد بنا بر کیفرخواست وی در اسراییل، شخصی به نام هشام رییس «انجمن پروژه کودکان یتیم» بوده است. دولت آلمان تا کنون در این مورد که آیا این انجمن ارتباطاتی با حزب الله داشته است، اظهارنظری نکرده است. تأیید این ارتباط به این معنی خواهد بود که کمک های مالی را که مردم آلمان به این «انجمن» می پردازند و در عمل به جیب حزب الله می رود، از مالیات آنها کم شده و در واقع از صندوق دولت پرداخت می شود.ولی حزب الله اصلا در آلمان به دنبال چه هدفی است؟ این سازمان که به تقاضای آیت الله خمینی رهبر انقلاب اسلامی در ایران تأسیس شد، عمدتا با این هدف تشکیل شده که در لبنان یک حکومت الله مطابق الگوی ایران بر پا کند. لیکن حزب الله در عرصه سیاست روز لبنان برای هر گونه توافقی آماده است. حزب الله در عین حال از گروه های تروریستی فلسطین نیز حمایت می کند و با هدف نابودی اسراییل تا کنون طی آدم ربایی ها و عملیات تروریستی در سراسر جهان، صدها غیرنظامی را به قتل رسانده است.این سازمان برای آلمان در وهله نخست به عنوان یکی از ابزار سیاست خارجی رژیم ایران عمل می کند. حزب الله دویست میلیون دلار کمک مالی را که سالانه از ایران دریافت می کند، برای خرید اسلحه و هم چنین فعالیت های اجتماعی و سیاسی به کار می برد. پل سالم از بنیاد کارنگی مستقر در خاورمیانه که مرکز آن در بیروت است نقش حزب الله را برای رژیم ایران چنین توصیف می کند: ایران در ازای کمک مالی به حزب الله، نه تنها یک سلاح استراتژیک به نام حزب الله در اختیار دارد، بلکه از آن به مثابه «یک ناو هواپیمابر در مرزهای اسراییل» استفاده می کند. در بیست سال گذشته، حزب الله تحت رهبری ایران به عملیات تروریستی در پاریس، برلین و بوئنوس آیرس پرداخته است.طرفداران حزب الله در آلمان در سی انجمن فرهنگی مستقر در مساجد با یکدیگر ملاقات می کنند. بسیاری از این انجمن ها در کنترل ایران قرار دارند که در میان آنها می توان از مرکز اسلامی هامبورگ و مرکز امام مهدی در شهر مونستر نام برد.سربازگیری حزب الله در آلمانحزب الله در آلمان نیز سربازگیری می کند. برای نمونه اشتفان اسمیرک آلمانی که به اسلام گرویده بود، قرار بود در سال 1997 یک عملیات تروریستی را در اسراییل به انجام برساند. حزب الله از این طریق مسلمانان ساکن آلمان را به افراطی گری تشویق می کند. فرستنده تلویزیونی المنار که متعلق به حزب الله است، در آلمان به صورت آزاد قابل دریافت است. در این فرستنده، مادران درباره تروریست های انتحاری و درباره خوشبختی پسرانشان در «شهادت» حرف می زنند و امیدوارند که بقیه فرزندانشان نیز به شهادت برسند. حسن نصرالله رهبر حزب الله در ماجرای کاریکاتورهای محمد از طریق همین فرستنده تلویزیونی از مسلمانان خواست که برای دفاع از شرف پیامبر، خود را «قربانی» کنند.ولی چرا حزب الله در آلمان می تواند بدون آنکه کسی مزاحمش شود، فعالیت کند؟ آلمان از اواسط دهه نود روابط خوبی با حزب الله دارد. بر اساس همین روابط خوب بود که چندی پیش سازمان اطلاعات فدرال توانست در مبادله زندانیان بین اسراییل و حزب الله میانجی گری کند.وزارت کشور آلمان در سال گذشته به این نتیجه رسید که که موضع طرفداران حزب الله در آلمان نشانگر «پذیرش بی چون و چرای سیاست و ایدئولوژی (حزب الله) است» و از همین رو «در حال حاضر هیچ خطر بالقوه ای از سوی آنها احساس نمی شود چرا که آنها به دلیل پیروزی از دستورات مرکز خود در بیروت، بر اساس قانون رفتار می کنند». نتیجه مشخص این که: دولت آلمان سازمان حزب الله را که قادر است علمیات تروریستی در آلمان را تدارک ببیند و یا به انجام برساند، ولی در حال حاضر آرام است، تحمل می کند. و این در حالیست که از نظر قانونی می توان قاطعانه علیه انجمن ها و افرادی که بر خلاف تفکر و تفاهم بین ملت ها رفتار می کنند، اقدام نمود. علیه انجمن خیریه الاقصی وابسته به حماس، و علیه حزب التحریر و هم چنین حزب کارگران کمونیست کردستان چنین ممنوعیت قانونی به کار گرفته شده است.دلیلی که مخالفان این ممنوعیت قانونی عنوان می کنند این است که حزب الله می تواند در این صورت امنیت آلمان در خارج و هم چنین سپاه صلح آلمان را که از سوی سازمان ملل در لبنان مستقر است، به خطر بیندازد.استراحتگاه حزب اللهاینک اما مسئولان امنیتی آلمان بیش از پیش درباره این موضوع که آلمان تنها استراحتگاه حزب الله باشد، تردید می کنند چرا که آن توافق نانوشته ای هم که سالها بین دولت آلمان و حزب الله برقرار بود، دیگر معتبر نیست.چه زمانی حزب الله دست به عملیات تروریستی در آلمان خواهد زد؟ ام پانزده سازمان جاسوسی داخلی انگلستان در بهار امسال گزارش دادند که هسته های حزب الله مستقر در انگلیس تهدید کرده اند در صورت حمله نظامی به ایران، در انگلستان دست به عملیات تروریستی خواهند زد. سی ام ژانویه بود که برخی اعضای حزب الله در یک آپارتمان در پاریس دستگیر شدند. در اسنادی که از آنها به دست آمد، نقشه شهرهای پاریس، مادرید، رم و برلین دیده می شد که محل های معینی را نشانه گذاری کرده بودند. خود حزب الله پیش از این، در سال 1989 و 2003 مؤسسات اسراییلی، یهودی و آمریکایی را در آلمان به عنوان هدف عملیات تروریستی اعلام کرد.در صورتی که دعوای اتمی با ایران شدت یابد، ممکن است مردم در آلمان قربانی عملیات تروریستی شوند. بهانه دیگر انجام عملیات تروریستی همانا احتمال تشدید درگیری ها در فلسطین و وخامت اوضاع در مرز لبنان و اسراییل است. حزب الله اعلام کرده است که مرگ عماد مغنیه تروریست ارشد خود را تلافی خواهد کرد. حزب الله در آلمان تا زمانی که از سوی سیاستمداران دست کم گرفته شود و مسئولان امنیتی کشور از آنها هراس داشته باشند، فعال خواهد بود. حال آنکه سازمان حزب الله که از سوی بسیاری به عنوان حزب سیاسی ارزیابی می شود، در حقیقت یک گروه تروریستی است که از بهترین تأمین مالی، تسلیحاتی، آموزشی و سازمانی در سطح جهان برخوردار است.
اشتراک در:
پستها (Atom)