۵ خرداد ۱۳۸۸

همیشه ایران درروزهای قبل از انتخابات ،شهر فرنگ میشود!



یادش بخیر آن قدیم ها که یک دوره گرد برای کسب درآمد و تامین امورات خانواده خود یک جعبه رنگی چرخدار بنام شهرفرنگ را به محله ها می آورد تا بچه ها با پرداخت یک شاهی ،تصاویر رنگی آن جعبه را تماشا نمایند تا جای شادی و شعف آنها گردد.

همه عکس های رنگارنگ تکراری بودند که با چرخاندن محوری بدست آن دوره گرد از برابرچشمان بچه ها می گذشت و باعث شادی بچه ها میشد.در 30 سال گذشته نیز جمهوری سلامی با برگزاری انتخابات رنگارنگ با چرخاندن محوری که در دست خویش دارند باعث مشغولیات بخشی از مردم و روشنفکران شده است .

پروژه داغ شدن انتخابات مانند تنور گرم برای پختن نان که قبل و بعد از انتخابات گوناگون در جمهوری اسلامی ، اوضاع و احوال بخشی از روشنفکران را به خود مشغول می نماید تا به مباحثات انتخابات دامن زده شود و عده ائی را ترغیب به شرکت می کند که بیشتر به سرگرمی شباهت دارد تا پیگیری اهداف اساسی که مردم را به خاستگاه واقعی رهنمود سازد! جمهوری اسلامی در همه 30 سال حیا تش،برای مردم ایران ـ تنها خاطرات تلخ اعدام و شکنجه و فقر بیکاری و فحشاء و اعتیاد و کودک آزاری و کودک کشی وفرار و زندگی در غربت برجای نهاده است ،چگونه از این نظام می توان انتظار داشت که برای مردم روزهای خوش و سعادتمند به ارمغان بیاورد؟

آنکس که به نظام جمهوری اسلامی باور بیاورد آیا صادق است و به خود و دیگران دروغ نگفته است؟

چرا دقیقا در روز های قبل از انتخابات کذائی در جمهوری اسلامی ،امریکا و اسرائیل بر طبل جنگ می کوبند ـ اما قبل از آن صحبت از مذاکره و تفاهم میشود؟
چرا بحث رویاروئی نظامی در شب های قبل از انتخابات به میان کشیده می شود ؟
شاید همه اینها بخاطر این هست تا تعداد بیشتری به پای صندوق های رای گیری کشیده شوند و جمهوری اسلامی همچنان در ایران دوام بیاورد تا بازار ونقشه های آنها سود آور بماند؟
چرا در روزهای قبل از انتخابات کذائی در جمهوری اسلامی، جریانات ناسیونالیست افراطی در مورد مسئله فروپاشی و از دست رفتن تمامیت ارضی وجامعه و فرهنگ ایران به قلمفرسائی روی می آورند تا آنرا بیش از حد بزرگ نمائی کرده تا تعداد بیشتری به پای صندوق های رای گیری کشیده شوند؟
مگر در 30 ساله گذشته جامعه ایرانی سالم بوده است و ایران تهدید نمی شده است ؟ مگر در دوره خمینی ، تشنج و تحریک منطقه کم صورت گرفت؟
مگر در آن روزها ـ خمینی ایران را مدت هشت سال در جنگ و بمباران شهر های ایران نگه نداشت ؟
مگر ما شاهد بدتر ازاینها نبوده ایم که حالا باید به انتظار بهتر شدن بمانیم؟
بخشی از روشنفکران تتبل ایرانی فقط برای این به دنیا آمده اند که از لو لو خور خوره هائی که رژیم درست می کند تا به تب راضی شوند تا نمیرند به میدان می آیند تا یکی از مورد اعتمادهای رژیم را برگزینند. همینکه کاندیدا ئی که مورد تائید نظام و شورای نگهبان قرار گرفته باشد دلیل بر بی اعتباری آن کاندید ا نزد مردم محسوب می شود.
اساسا کسی که مورد تائید رژیم قرار بگیرد، هرگز نمی تواند مورد تائید انسانهای آزاده و فرهیخته قرار بگیرد؟
رژیم خود در 30 ساله گذشته بر ضد مردم و ترقی خواهی و قانون گرائی و آزادمنشی در ایران بود ه است پس همین نظام نمی تواند برای مردم انسانهای صالح را بر ای کسب مقام ریاست جمهوری تعین نماید چرا که خود نیروی تشخیص دهنده یعنی شورای نگهبان به گواه همه کوشندگان و آگاهان سیاسی و حقوقدان ـ صلاحیتش مردود و جاعل و متقلب اعلام شده است
در دوم خرداد سال 76 نیز مثل حالا که همه را از احمدی نژاد می ترسانند،مردم را از ناطق نوری ترساندند تا خاتمی انتخاب شود تا جمهوری اسلامی که به دلایل گوناگون واز جمله دادگاه میکونوس به انزوا رسیده بود نجات یابد
. انگار همه آنها ئیکه اینک مردم را تشویق می نمایند تا در انتخابات ریاست جمهوری زیر نظرولایت شرکت نمایند ، فاجعه سال 57 را فراموش کرده اند که چگونه مردم را تشویق نمودند تا به پشت خمینی بروند تا روشنائی آفتاب را تماشا نمایند و شوربختانه مردم ستمدیده ایران هنور و همچنان از دیدار ذره ائی از درخشش آفتاب محروم مانده اند؟

۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۸

چرا مردم و مسئولین در ایران مسئولیت پذیر نیستند ؟!!



وینستون چرچیل گفته است که امریکاییها کار درست را زمانی‌انجام میدهند که همه راهای غلط را قبلا ازموده باشند. ما ایرانیها در صد سال اخیر ثابت کرده ایم که پس از انجام همه کارهای غلط باز هم همان کارهای غلط را تکرار می‌کنیم و هر گز نمی پذیریم که کار غلط انجام داده ایم. اگر همه ما کار درست انجام داده ایم ، پس چرا وضع ایران این قدر بد است؟ بلاخره ایران کشوری است که هیچ کس در آن اشتباه نمیکند. چنین کشوری باید گلستان باشد

هنر نزد ایرانیان است و بس ندارند شیر ژیان را به کس.

با این همه هنر معلوم نیست چرا به این روزگار افتده ایم و اگر این همه هنر نمیداشتیم، معلوم نیست سرنوشت ما بکجا میکشید. اولین هنر انسان برای موفق شدن پذیرفتن احساس مسئولیت است. از آن جا که اکثریت ایرانیان مسولیت نمیپزیرند، اکثریت در کارهای دولتی شکست میخورند و با شکست خوردن آنان، مملکت شکست میخورد. در روانشناسی موفقیت ثابت شده است که کسانی‌که مسئولیت اشتباهات خود را نپذیرند موفق نمیشوند. ایران مجموعه ایست از افراد مسولییت ناپذیر شکست خورده که یک کشور شکست خورده را تشکیل میدهند.

برای این که بتوانیم یک قدم به جلو برداریم، باید قبول کنیم که اشتباه کرده ایم. این هم کار اسانی‌نیست؛ مخصوصا برای کسانی‌که اعتماد به نفس ندارند و معمولا کسانی‌اشتباهات خود را قبول نمیکنند که در گذشته بر اساس شایستگی خود پیش نرفته ا‌ند. احمدی نژاد بر اساس لیاقت خود رئیس جمهور نشده و ناگزیر لیاقت اداره مملکت را ندارد. بهمین دلیل در ارزیابی بانک جهانی در مدیریت از ۱۰۰ نمره فقط ۱۵ گرفته است. یعنی‌کاملا مردود شده است. چنین کسی‌هر گز مسئولیت قبول نمیکند. اگر مسئولیت قبول کند، باید فورا استعفا بدهد. خامنه یی هم باید استعفا بدهد. اگر اینها ژاپنی بودند همگی از شرم خودکشی‌میکردند.

من یادم میاید هر وقت در امتحانات قبول میشد یم، میگفتیم قبول شد یم و هر وقت مردود میشد یم، میگفتیم مردودمان کردند. هیچ کس در ایران مردود نشد، همه را مردود کردند. یعنی‌همیشه، موفقیت‌های خود را بخود نسبت میدهیم و شکست‌های خود را بدیگران. بدتر از این هم این است که هیچ کس خجالت نمیکشد از اینکه این همه بمردم و کشور صدمه زده است.

از طرف دیگر، پذیرفتن اشتباهات شجاعت و صداقت می‌خواهد: دو چیز که در میان ایرانیان کمیاب هستند. اگر کسی‌به پذیرد که مردود شده است، به اندزه کافی‌درس میخواند تا قبول شود، کسی‌که ادعا می‌کند که مردودش کرده آ‌ند، نیازی به خواندن بیشتر نمیبیند و ناگزیر در امتحانات سال بعد همان نتیجه را می‌گیرد که سال پیش گرفته است.

احمدی نژاد با گرفتن ۱۵ نمره از ۱۰۰ قبول نمکند که اشتباه کرده است و یا اینکه بی لیاقت است. مقام رهبری هم قبول نمیکند که او اشتباه کرده است. اینکه ۳۱۵ میلیارد درامد نفت و گاز و پتروشیمی در این ۴ سال ضایع شده، دلیل کافی‌نیست. اینکه ۸۰۰،۰۰۰ تومن پایه خط فقر است و درامد‌های متوسط حدود ۵۰۰،۰۰۰ تومان، این هم نشان بیکفایتی و اشتباهکاری نیست. تورم %۲۵ هم که علامت درستکاری است.

رژیم با تمام این تباهکاریها، باز هم طلبکار است و هرکس اعتراض کند، با شکنجه و اعدام روبرو میشود. از این بدتر، شیوه بعضی از مخالفان است که این همه تباهی را توجیه میکنند. بنا‌به گفته فردوسی:

ز پیمان بگردند و از راستی‌ گرامی شود کژی و کاستی.

چو بسیار از این داستان بگذرد کسی‌سوی ازدگان ننگرد.