۲۸ بهمن ۱۳۸۷

بالاترین و امنیت جانی کاربران ایرانی ؟!!


دوستان عزيز در اين مقاله بدور از هرگونه تئوری توطئه و برای راهنمايی کاربران اينترنتی،

از ديدگاه فنی مساله هک شدن سايت بالاترين را بررسی می کنيم

.بدون شک فضای اينترنت برای خبررسانی و تبادل آزاد اطلاعات ايده آل ترين روش است ولی امنيت کاربران، بويژه کاربران ايرانی مساله ای حساس است که نبايد از نظر دور نگاه داشت.

بالاترين سايتی از نسل وب2 است. در اينگونه وب سايتها کاربران گوناگون پس از عضويت در آن به اشتراک دانش و دانسته های خود می پردازند و اين سايت را گسترش می دهند.

سايت بالاترين به زبان فارسی طراحی و راه اندازی شده و بازديد کننده های آن همگی ايرانی و فارسی زبان بوده اند.سايت بالاترين در 3 فوريه 2009 هک شد و برای چند روز به جای آن آگهی های نامناسب که امنيت کامپيوتر کاربران را تهديد می کرد قرار داده شد.

روز پنجم فوريه صاحبان بالاترين گفتند که آنرا پس گرفته اند و بزودی برنامه سايت از سر گرفته می شود.

روز هشتم فوريه خبر داده شد که سايت بخاطر دزديده شدن هويت صاحبان آن بدست هکرها افتاده که به معنای دسترسی هکرها به ايميلهای خصوصی صاحبان بالاترين است.

همچنين گفتند: "خوشبختانه حمله به حساب مالی ناموفق بوده است."دهم فوريه از ايرانيان خواسته اند که وکيل ايرانی در کاليفرنيا به آنها معرفی کنند و اينکه بزودی با نسخه ای تازه و برنامه های جديد به کار خود ادامه می دهند.

همانگونه که گفته شد، تمام اعضای بالاترين فارسی زبان و ايرانی بوده اند که بسياری از آنها مخالف جمهوری اسلامی هستند.هنگام عضويت و فعاليت کاربران روی اين سايت،
بدون ترديد دست کم آدرس آی پی و مشخصات کامپيوتر آنها در بانک اطلاعاتی سايت بالاترين ثبت می شده، ممکن است رمز عبور کاربران هم کد نشده باشند که با هک شدن اين سايت مطمئنا تمام مشخصات کاربران به هکرها منتقل شده است.

با کمک اين اطلاعات بسادگی می توان کاربران را رديابی و شناسايی کرد.هکرها چه کسانی هستند و از اين اطلاعات چگونه استفاده می کنند؟

آيا اين اطلاعات برای ماموران امنيتی جمهوری اسلامی برای ردیابی و دستگيری مخالفان ارزش طلا ندارند؟

گذشته از اين، اگر براستی هک شدن سايت از طريق دزديدن هويت و هک شدن ايميل شخصی صاحبان بالاترين اتفاق افتاده باشد بايد پرسيد کسی که نمی تواند از ايميل شخصی خودش مواظبت کند،

چگونه می تواند امنيت اطلاعات شخصی و حساس ديگران را به عهده بگيرد؟
این هشداری است برای دیگر دوستان که در صحنه اینترنت با کاربران زیادی سر و کار دارند !
چون کاربران مقیم ایران روی لبه تیغ راه میروند .؟!!

۲۶ بهمن ۱۳۸۷

طمع انسان ؟!


پادشاهی که یک کشور بزرگ را حکومت می کرد، باز هم از زندگی خود راضی نبود؛
اما خود نیز علت را نمی دانست.
روزی پادشاه در کاخ امپراتوری قدم می زد. هنگامی که از آشپزخانه عبور می کرد، صدای ترانه ای را شنید.
به دنبال صدا، پادشاه متوجه یک آشپز شد که روی صورتش برق سعادت و شادی دیده می شد.
پادشاه بسیار تعجب کرد و از آشپز پرسید: ‘چرا اینقدر شاد هستی؟’
آشپز جواب داد: ‘قربان، من فقط یک آشپز هستم، اما تلاش می کنم تا همسر و بچه ام را شاد کنم.
ما خانه ای حصیری تهیه کرده ایم و به اندازه کافی خوراک و پوشاک داریم.
بدین سبب من راضی و خوشحال هستم…’
پس از شنیدن سخن آشپز، پادشاه با نخست وزیر در این مورد صحبت کرد.
نخست وزیر به پادشاه گفت : ‘قربان، این آشپز هنوز عضو گروه 99 نیست!!!
اگر او به این گروه نپیوندد، نشانگر آن است که مرد خوشبینی است.’
پادشاه با تعجب پرسید: ‘گروه 99 چیست؟؟؟’
نخست وزیر جواب داد: ‘اگر می خواهید بدانید که گروه 99 چیست،
باید این کار را انجام دهید: یک کیسه با 99 سکه طلا در مقابل در خانه آشپز بگذارید.
به زودی خواهید فهمید که گروه 99 چیست!!!’
پادشاه بر اساس حرف های نخست وزیر فرمان داد یک کیسه با 99 سکه طلا را در مقابل در خانه آشپز قرار دهند..
آشپز پس از انجام کارها به خانه باز گشت و در مقابل در کیسه را دید. با تعجب کیسه را به اتاق برد و باز کرد.
با دیدن سکه های طلایی ابتدا متعجب شد و سپس از شادی آشفته و شوریده گشت.
آشپز سکه های طلایی را روی میز گذاشت و آنها را شمرد. 99 سکه؟؟؟
آشپز فکر کرد اشتباهی رخ داده است. بارها طلاها را شمرد؛ ولی واقعاً 99 سکه بود!!!
او تعجب کرد که چرا تنها 99 سکه است و 100 سکه نیست!!!
فکر کرد که یک سکه دیگر کجاست و شروع به جستجوی سکه صدم کرد. اتاق ها و حتی حیاط را زیر و رو کرد؛
اما خسته و کوفته و ناامید به این کار خاتمه داد!!!
آشپز بسیار دل شکسته شد و تصمیم گرفت از فردا بسیار تلاش کند تا یک سکه طلایی دیگر بدست آورد
و ثروت خود را هر چه زودتر به یکصد سکه طلا برساند.
تا دیروقت کار کرد. به همین دلیل صبح روز بعد دیرتر از خواب بیدار شد و از همسر و فرزندش انتقاد کرد
که چرا وی را بیدار نکرده اند!!! آشپز دیگر مانند گذشته خوشحال نبود و آواز هم نمی خواند؛
او فقط تا حد توان کار می کرد!!!
پادشاه نمی دانست که چرا این کیسه چنین بلایی برسر آشپز آورده است و علت را از نخست وزیر پرسید.
نخست وزیر جواب داد: ‘قربان، حالا این آشپز رسماً به عضویت گروه 99 درآمد!!!
اعضای گروه 99 چنین افرادی هستند: آنان زیاد دارند اما راضی نیستند.

۲۰ بهمن ۱۳۸۷

ازدواج دختر 15 ساله با مرد 87 ساله ؟!! فقر


دختر 15ساله يي که پدرش او را در ازاي 50 هزار تومان و با وعده دريافت دو دانگ از يک خانه به عقد مردي 87 ساله درآورده بود، پس از چند ماه زندگي به خاطر بدرفتاري هاي شوهرش از او شکايت کرد .
اين دختر نوجوان که مريلا نام دارد در حالي که براي شکايت از شوهرش نزد ماموران انتظامي مشهد مراجعه کرده بود به افسر نگهبان کلانتري گفت؛ من به خاطر پر کردن شکم دو خواهر کوچکم با علي اکبر که 72 سال از من بزرگ تر است، ازدواج کردم .اما او مرا کتک مي زند و به من خرجي نمي دهد .
اين زن نوجوان ادامه داد؛ من فرزند دوم خانواده هستم و وقتي دو ساله بودم مادرم به خاطر اينکه پدرم به مواد مخدر اعتياد داشت از او جدا شد . پدرم که درآمدي نداشت و همه فکرش مواد بود سرپرستي مرا به خانواده ديگري واگذار کرد .
من هشت سال نزد زن و شوهري جوان زندگي مي کردم اما چون دلم براي دو خواهرم تنگ شده بود دوباره به خانه پدرم برگشتم .
من هر بار که دخترهاي هم سن و سالم را با خودم مقايسه مي کردم عذاب مي کشيدم. مريلا ادامه داد؛ وقتي 13 ساله بودم در شرايطي که فکر مي کردم ديگر بزرگ شده ام با پسري که در همسايگي مان بود، آشنا شدم .
او با وعده و وعيد مرا فريب داد. فکر مي کردم وجود علي باعث مي شود دوران سختي ام به پايان برسد ولي او از من سوءاستفاده کرد و گفت حاضر نيست مرا عقد کند .
پدرم که از رابطه ام با علي مطلع شده بود قصد داشت از دست او شکايت کند تا اينکه عاقبت علي راضي شد با من ازدواج کند .
زندگي با علي فرق چنداني با زندگي در کنار پدرم نداشت .
او هم مثل پدرم معتاد بود و دائم مرا کتک مي زد. يک سال اين وضعيت را تحمل کردم اما سرانجام کاسه صبرم لبريز شد و به ناچار از او جدا شدم .
مريلا ادامه داد؛ وضعيت زندگي ما روز به روز بدتر مي شد و پدرم دار و ندارش را فروخت تا هزينه تامين مواد مصرفي اش کند .
از طرفي چون چند ماه کرايه خانه نداده بوديم صاحب خانه مان گفت بايد خانه اش را خالي کنيم. او يک هفته مهلت داد آنجا را ترک کنيم .
در حالي که مهلت مان رو به اتمام بود علي اکبر پيرمرد 87 ساله يي که همسايه مان بود و از وضعيت زندگي مان خبر داشت با پدرم صحبت کرد و گفت به ما کمک مي کند. آن روز نمي دانستم چه بلايي قرار است به سرم بيايد اما چند روز بعد فهميدم علي اکبر به پدرم 50 هزار تومان پول داده و با وعده اينکه دو دانگ از خانه اش را به نام من مي کند، از من خواستگاري کرده است .
درحالي که پدرم هيچ صحبتي با من نکرده و حتي نظرم را هم نپرسيده بود يک روز به زور مرا به يک دفترخانه برد و به عقد علي اکبر 87 ساله درآورد .
شوهر پيرم يک اتاق در گوشه خانه اش به پدر و دو خواهرم داد .
ابتدا زندگي مان به خوبي مي گذشت هرچند من از زندگي با مردي که 72 سال از من بزرگ تر بود عذاب مي کشيدم ولي به اينکه دو خواهرم راحت زندگي مي کردند دل خوش بودم اما بعد از مدتي وضعيت تغيير کرد .
علي اکبر نه تنها دو دانگ از خانه اش را که قول داده بود به نام من نکرد بلکه به زور مرا به سر کار فرستاد .
او ماهانه 35 هزار تومان از حقوقم را به خاطر اينکه به خانواده ام يک اتاق داده به عنوان کرايه خانه از من مي گرفت و خرجي هم به من نمي داد .
چند بار با پدرم صحبت کردم اما او بي تفاوت بود. تا اينکه شوهرم گفت بايد پدرم و دو خواهرم خانه اش را ترک کنند .
پدرم که از شنيدن اين حرف ها عصباني شده بود مرا مجبور کرد به کلانتري بيايم و از علي اکبر شکايت کنم .
او من و پدرم را فريب داده و به من نفقه نمي دهد و مرتب کتکم مي زند .

شرمتان باد ای مسئولین بی مسئولیت . فقر در حال نابودی انسانیت در این کشور است ؟!

۱۴ بهمن ۱۳۸۷

وضعیت دانشجویان ممنوع الورود دانشگاه زاهدان ؟


در آبان‌ماه ترم گذشته در دانشگاه سیستان و بلوچستان با هجوم افرادی ناشناس به دانشگاه و ضرب و شتم تعدادی از دانشجویان، دانشجویان در اعتراض به مشکلات امنیتی موجود در دانشگاه و حوادث روی‌داده تجمعاتی را برگزار کردند و اعتراضات خود را نسبت به اتفاقات روی‌داده نشان دادند.

دانشجویان در مطالبات خود خواستار استعفای ۲ تن از مسؤولان دانشگاه به نام‌های شمس نجفی (دبیر کمیته‌ی انضباطی دانشجویان) و کوچک‌زایی (مسؤول نگهبانان دانشگاه) به دلیل عمل‌کرد ضعیفشان و عدم برخورد آموزشی، انضباطی و قضایی با دانشجویان تجمع‌کننده بودند.

مسؤولان دانشگاه در جمع دانشجویان و نیز در در مذاکرات با شورای تجمع‌کنندگان، مطالبات دانشجویان را پذیرفتند و قول رسیدگی به آن‌ها ‌را دادند.

اما با گذست چند ماه از آن تاریخ تا به کنون نه تنها هیچ کدام از مطالبات دانشجویان تحقق نیافت بلکه مسؤولان دانشگاه تمام توافقات صورت گرفته اولیه را نقض کردند.

مسؤولان دانشگاه و برخی از دانشجویان و تشکل‌های ارزشی دانشگاه فشار و هجمه‌ها را به‌سوی دانشجویان تجمع‌کننده، نشریات و دانشجویان منتقد و انجمن‌های اسلامی دانشجویان شدت بخشیدند و با پخش شب‌نامه‌ها و تهیه ‌طومارهای جعلی و پرونده‌سازی، آن‌ها را به ملحد‌ بودن، برانداز بودن، پیاده‌نظام دشمن و مزدور و اتهامات بی‌اساس دیگری متهم نمودند.

در این میان به نقشی که کمیته‌ی انضباطی و مسؤولان نهاد رهبری در دانشگاه در این خصوص دارد می‌توان اشاره کرد. با ایجاد تغییر در نهاد رهبری و جانشینی پورذهبی به جای انصاریان در ریاست نهاد رهبری دانشگاه سیستان و بلوچستان فشارها بر دانشجویان منتقد و آزادی‌خواه شدت بیشتری به خود گرفته است.

مسؤولان که در تجمعات اخیر مطالبات دانشجویان را پذیرفته بودند و قول رسیدگی داده بودند با عهد شکنی و عدم تحقق مطالبات دانشجویان به مجازات و سرکوب دانشجویان تجمع‌کننده و منتقد اقدام کردند.

/ دانشجویان ممنوع الورود نه تنها حکم‌ انضباطی‌شان ناعادلانه و غیرقانونی بوده است بلکه ممنوع الوردشان نیز غیرقانونی است. زیرا هیچ جای آیین نامه حق اخراج از دانشگاه و خوابگاه را به مسوولان نداده است و تنها این حق را به رییس دانشگاه داده که حداکثر یک ماه تا صدور حکم از ورود افراد جلوگیری کند.

اما حکم ممنوع الورود دانشجویان پس از صدور حکم صادر شده است و به معنای اخراج از خانه این افراد هم محسوب می شود.