۲۰ تیر ۱۳۸۸

مقامات قضائی و امنیتی بدنبال اطلاعات کاربران فعال در اینترنت هستند !!


مقامات قضایی و امنیتی در این فکرند که اطلاعات کاربری اشخاص از جمله آی پی و ... را از طریق شرکت های سرویس دهنده اینترنت (ICP – ISP ) و خدمات میزبانی ( سایتها – سرویس های وبلاگ نویسی و ...) بدست آورند در این راستا تمامی شرکت های خدمات سرویس دهنده اینترنت و میزبانی زیر مجموعه جمهوری اسلامی ایران را موظف کرده اند که اطلاعات کاربران را در اختیار مقامات قضایی و امنیتی قرار دهند. مقامات امنیتی به هر نحوی سعی بر این دارند تا از طریق کنترل شدید و گسترده اینترنت ایران فعالان مختلف را شناسایی و بازداشت کنند.
سایت کلوب و میهن بلاگ به مدیریت آقای شکوری ،

سایت وبگذر به مدیریت محسن پویا ،

سایت پارسیک و بلاگ فا به مدیریت علیرضا شیرازی ،

سایت وی ویو به مدیریت محمدرضا رضانیا ،

سایت پرشین بلاگ به مدیریت اقلیما پولادزاده متعلق به شرکت آریا گستر ،

سایت بلاگ اسکای ، سایت پارسی بلاگ به مدیریت سیدمحمدرضا فخری

و کلیه شرکت های سرویس دهنده اینترنت در ایران ... از جمله سایت ها و شرکت های هستند که طبق قوانین و ضوابط جمهوری اسلامی ایران باید اطلاعات کاربران را در اختیار مقامات قضایی و امنیتی قرار دهند.

مطلب زیر به روایت از وبلاگ مدیران سایت کلوب عنوان شده است که موضوع را کاملا مشخص می کند متاسفانه به دلایل معلوم و نامعلوم بعد از مدتی بسیار کوتاهی مطلب زیر از وبلاگ مدیران سایت کلوب حذف شد .
نظر به امکان عدم اطلاع و توجه برخی از اعضا ، بویژه جوان ترها از اهمیت دستورات مقامات قضایی و متن قانون جرایم رایانه ای، به اطلاع می رساند وفق مواد ۳۲ و ۳۳ قانون مزبور کلیه ارائه دهندگان خدمات دسترسی (ICP – ISP ) و خدمات میزبانی ( سایتها – سرویس های وبلاگ نویسی و ..) مکلفند طبق دستور صادره مراجع قضایی ، اطلاعات کاربران از جمله IP آنها را به مقامات و ضابطین قضایی تسلیم نمایند. از اینرو با عنایت به متن قانون مزبور که اینجا قابل مطالعه است و بویژه توجه به جرائم و مجازاتهای مندرج در آن قانون و وظایف قانونی ارائه دهنگان خدمات دسترسی و خدمات میزبانی لازم است کاربران و افراد فعال در دنیای مجازی از بارگزاری ، تولید و نشر محتویات غیر قانونی خودداری نمایند. بدیهی است مسئولیت کیفری و عواقب اخلاقی و قانونی این امور بعهده مرتکب بوده و سایتهای کلوب دات کام و میهن بلاگ مسئولیت قانونی و اخلاقی نخواهند داشت. یاداوری می نماید ،پلیس کلوب برای صیانت از فضای مطلوب در حد توان کما کان کنترلهای لازم را معمول داشته و از اعضای محترم تقاضا می شود همچون گذشته موارد لازم را برای حذف مطالب خارج از چارچوب یا حذف کاربرانی که قصد آلوده کردن فضای مجازی را دارند ، ما را یاری رسانند.
با توجه به وضعیت موجود ، جمهوری اسلامی ایران سعی بر این دارد که اینترنت ایران را شدیدا کنترل و فیلتر کند ، اخیرا دیتا سنتر یزد به عنوان مرکز اینترنت ایران در اختیار مقام های امنیتی قرار گرفته است ، در این دیتا سنتر علاوه بر کنترل شدید اینترنت و فیلترینگ اینترنت اعمال می شود به صورتی که شما در موقع کار با اینترنت با دو پیام اخطار مواجه می شوید که یکی متعلق به دیتا سنتر یزد و یکی هم به شرکت سرویس دهنده محلی خود شما هست .

میزان شدت فیلترینگ در کشورهای جهان
متاسفانه با وجود تذکرات جدی از طرف بسیاری از دوستان ، کاربران زیادی در اینترنت این تذکرات را نادیده می گیرند از جمله می توان به فعالان حقوق بشر ، فعالان حقوق زنان ، فعالان دانشجویی ، فعالان سیاسی و فعالان مدنی اشاره کرد ، که با وجود اخطار ها و خطر های موجود همچنان از سرویس های نا امن ایرانی استفاده می کنند مهمترین بخش حفظ امنیت شخصی بر عهده خود کاربر هست که خود کاربر تعیین کننده چنین مسائلی می باشد .
توجه کنید که
مرکز بررسی جرایم سازمان یافته تجهیزات بسیار پیشرفته و نیروهای متفکری در اختیار دارد که با هزینه های بسیار هنگفت در حال فعالیت هستند ! اگر شما نکات ایمنی را رعایت کنید به هیچ عنوان مشکلی برای شما پیش نمی آید ، دوستانی که در خارج از کشور ساکن هستند نیز این تذکر را به خاطر بسپارند که این مرکز قابلیت پیگیری آی پی و موقعیت شما را دارد پس تا می توانید نکات امنیتی را جدی بگیرید .
نکات امنیتی :
از طریق موبایل به اینترنت وصل نشوید .
همیشه از آنتی ویرس و فایروال بروز شده استفاده کنید.
ایمیل افراد ناشناس و مشکوک را به هیچ عنوان پاسخ ندهید.
فایل های پیوست مشکوک را دانلود و اجرا نکنید.
هنگام استفاده از مسنجر ها احتیاط کنید.
وبلاگ نویسان از سرویس های ایرانی استفاده نکنید ( سرویس های وبلاگ نویسی معتبر در پی نوشت معرفی می گردند )
وب مستر ها از شرکت های میزبان داخل ایران فضا خریداری نکنید .
از پروکسی های نامعتبر استفاده نکنید.
اطلاعات خود را به اشخاص ناشناس ندهید .
سعی کنید همیشه از پروکسی سرور استفاده کنید .
بر روی سایت های حکومتی و دولتی پیام نگذارید
برای ارتباط مسنجر های امن همچون اسکایپ ، بیلوکس و ... استفاده کنید.
همیشه مراقب درج اطلاعت خود باشید !
پی نوشت :
متن کامل قانون جرائم رایانه‌ای
دستور هاشمی شاهرودی برای برخورد با همکاران شبکه‌های ماهواره‌ای

سایت های پیشنهادی :
بلاگر سرویس دهنده وبلاگ
ورد پرس سرویس دهنده وبلاگ
سایت یوتیوب برای آپلود فیلم
شبکه اجتماعی فیس بوک
شبکه اجتماعی مای اسپیس
سایت میکروبلاگ تویتر
شبکه اجتماعی فرندفید
اشتراک گذاری عکس پیکاسا گوگل
اشتراک گذاری عکس فلیکر
سایت اشتراک گذاری تصاویر
سایت اشتراک گذاری تصاویر
سایت اشتراک گذاری فایل
دانلود فیلم های یوتیوب
سایت مسنجر اسکایپ
سایت مسنجر بیلوکس

۹ تیر ۱۳۸۸

مهارتهای سالم ماندن در اعتراضات خیابانی


آنچه در زیر می آید راهنمای مختصری برای زنده و سالم ماندن در اعتراضات خیابانی و همچنین کند کردن یا متوقف کردن روند چیرگی نیروهای امنیتی است. این نکته را در سرتان فرو کنید که پلیس تجهیزات و آموزشهای بسیار بهتری نسبت به من و شما در درگیری ها دارد. نیروهای ذخیره و مصونیت قانونی نیز به آنها اعتماد به نفس بیشتری می دهد. یادتان باشد که وقتی از غلبه بر پلیس صحبت می کنیم لزوما منظورمان کتک زدن پلیس نیست.
- وسوسه نشوید که بمانید و بجنگید. به جایی بروید که نیروهای امنیتی هنوز حضور ندارند و شما بیشتر می توانید به هدف خود (شعار دادن، شعار نوشتن و از این قبیل) برسید- همواره در حال حرکت باشید. در گروه و یا تک تک. فاصله بین نفرات خودتان را پر کنید و یکجا نایستید. حرکت دائمی تمرکز نیروهای امنیتی را برهم می زند- نیروهای امنیتی سعی می کنند اجتماعات بزرگ را به دسته های کوچکتر تقسیم کنند. سعی کنید پیش از آنکه نیروهای امنیتی فرصت آرایش به خود بگیرند مجبورشان کنید که آرایششان را برهم زنند.- هراسان نباشید- هر کاری را در دسته های کوچک انجام دهیدو از قبل پیش بینی کنید چه کاری می خواهید انجام دهید و یا در چه موقعیتهایی قرار خواهید گرفت.- تفکر دفاعی داشته باشید. از یکدیگر محافظت کنید.- همواره رویتان به سمت نیروهای امنیتی باشد- بازوهایتان را در هم قفل کنید و زنجیره های انسانی تشکیل دهید- سریع ولی بدون اضطراب حرکت کنید. فرصت برنامه ریزی و عکس العمل به پلیس ندهید.
آماده سازی:بیرون ماندن از زندان و بیمارستان کار خیلی سختی نیست. اغلب کسانی که سر و کارشان به اعتراضات خیابانی میفتد از عهده این دو بر می آیند. نکته این است که با دوراندیشی می توانید مهارتهای زنده ماندن در چنین شرایطی را تبدیل به راهنمای زندگی کردن در چنین شرایطی کنید.
اهداف تجمعات:در پایان یک روز آشوب و درگیری، کسی قرار نیست برنده میدان اعلام شود. مهم این است که شما سالم مانده باشید و به قدری از اهدافتان رسیده باشید. برای این موضوع سه هدف اساسی را به خاطر داشته باشید:
1- بجای جنگیدن، خود و دوستانتان را سالم از مهلکه به در ببرید2- مکانی را پیدا کنید که بجای صرف انرژیتان برای جنگیدن، بتوانید به اهداف خود (شعار دادن یا هر چیز دیگر) برسید3- به کسانی که زخمی یا دستگیر شده اند کمک کنید، به کمک های اولیه و یا رهاندن دوستتان از دست پلیس فکر کنید و نه جنگیدن.
در کنار هم ماندن:در گروه های متحد باشید. حداقل هر دو نفر مراقب یکدیگر باشند و به وقت لزوم به همراه یکدیگر عکس العمل نشان دهند. منظورمان از یک گروه متحد چند نفر آشنا و ماهر هستند که به عنوان یک گروه واحد عمل می کنند و می توانند وقوع شرایط اضطراری را پیش بینی کنند و بسیار به سرعت برای عکس العمل یا انجام سناریوی از پیش تعیین شده تصمیم گیری کنند. هرچه گروه شما روزهای بیشتری با هم باشد زمان تصمیم گیری کاهش و کارایی شما افزایش پیدا می کند. چنین گروههای خواهند توانست بدون مذاکره و بحث بین اعضا عمل کنند، چرا که به مرور علامت دادنها و هشدارهای سریع و حتی ابزارهای درگیری یا دفاعی خود را پیدا خواهند کرد. حمل آب، باتوم یا قفلهای یو شکل، رنگ، کمکهای اولیه، مقواهای شعار و لباسهای اضافه برای یک نفر به تنهایی کار دشواری است ولی اگر بین پنج نفر تقسیم شود قضیه فرق می کند.حواستان به لباستان هم باشد. کسی انتظار ندارد با زره و کلاه خود به خیابان بروید ولی به هر حال لباستان باید برای محیط مناسب باشد. به خاطر بسپارید که:
1- استتار چهره تان با نقاب یا چیز دیگر از شناساییتان در روزهای آتی جلوگیری می کند. برای این کار می توانید آستین یک تی شرت آستین بلند را ببرید و آنرا مانند یک شال بسته در گردنتان بیندازید تا در موقع لزوم چهره تان را بپوشانید. می توانید به اندازه ای که ببینید برای چشمانتان در آن سوراخهایی تعبیه کنید. اگر عینک می زنید آنرا با کش به دور سرتان محکم کنید.2- یک باتوم یا میله چیز بدی نیست. یک پلاکارد پلاستیکی هم سپر موقتی خوبی خواهد بود. بستن نوارهای پلاستیکی روی ساعد ها هم بدردتان خواهد خورد، اما بهترین وسیله دفاعی شما یک جفت کفش دویدن راحت خواهد بود.3- گاز اشک آور اصلا چیز خوبی نیست. برخی می گویند قرص مخمر آثارش را کاهش می دهد ولی آن چیزی نیست که در خیابان از کسی بخواهید قرض بگیرید. برخی می گویند شستشوی فراوان با آب کمک می کند. هر کاری که می کنید، فقط از مالیدن محل سوزش یا دوش آب گرم خود داری کنید. اگر مطمئن نیستید که بهترین درمان چیست، بگذارید جریان هوا اثر آن را از بین ببرد. اثر آن ممکن است تا بیست دقیقه برجا بماند.4- یکی از شما باید از جایی که دید خوبی دارد نیروهای امنیتی را زیر نظر داشته باشد و حرکات یا حملات آنها را از پیش به بقیه خبر دهد.5- پرتاب اشیاء اغلب نه تنها به پلیس آسیبی نمی رساند بلکه به آنها بهانه ای برای برخورد شدید تر می دهد. اگر هم مجبور شدید چیزی پرتاب کنید باید در تعداد و حجم بالا و به منظور پیشگیری از پیشروی نیروهای امنیتی باشد (مانند پرتاب شیشه برای جلوگیری از نزدیک شدن پلیس) و نه به قصد آسیب رساندن به آنها. در هر حال اگر مجبور شدید چیزی پرتاب کنید آن را به عهده کسانی که در ردیفهای جلو هستند بگذارید.6- اگر به قصد جلوگیری از پیشروی نیروهای امنیتی موانعی در خیابان می گذارید مراقب باشید که بعدا دست و پای خودتان را نبندد. از چیزهایی استفاده کنید که جلوی حمله موتورسوارها را بگیرد یا پلیس مجبور شود نظم خود را برای عبور از آن به هم بزند و در عین حال شما بتوانید به سادگی از آن رد شوید.7- اگر با یک نیروی منظم امنیتی مثل پلیس ضد شورش مواحه هستید، بهترین راه دفاع آن است که ثابت نمانید و دائما تغییر مکان و آرایش دهید. حرکات مشخص و قابل پیش بینی برای چنین نیروهایی انتخاب مناسبی نیستند. هیچگاه برای بیش از یک دقیقه یک جا نمانید.
تحرکات نیروهای امنیتی:هدف پليس هميشه پراکنده کردن جمعيت در اسرع وقت است. پراکنده کردن جمعيت با استفاده از باتون و گاز اشک آور انجام ميشود. نيروهای کنترل نشده پليس گاهی مستقيم به جمعيت حمله ميکنند ولی معمولا فاصله زمانی بين رسيدن پليس به محل و شروع به پراکنده سازی وجود دارد. اين وقفه زمانی معمولا برای بررسی شرايط و تصميمگيری فرمانده پليس استفاده ميشود.
به غير از اين معمولا فقط سه دليل ديگر برای عدم حمله بلافاصله وجود دارد:در ابتدا آنها جمعيت را به دو دسته “عوامل” و “بينندگان” تقسيم ميکنند. گروه های کوچکی از نيروهای پليس وارد جمعيت شده و با احترام افراد کم رو تر را به سمت پياده رو هدايت ميکنند. به محض اينکه جمعيت در جهت مورد نظر آنها به حرکت در آمد، آن گروه های کوچک پليس تبديل به گروه های بزرگتری ميشوند. وقتی به خود ميآييد متوجه ميشويد که جمعيت به دو دسته در دو سمت پياده رو تقسيم شده و هر دسته با گروه بزرگی پليس محاصره شده است. در اينجا يا بايد در انتظار اغاز سرکوب باشيد و يا:نايستيد و فقط آنها را تماشا کنيداجازه ندهيد به شما نزديک شوندفاصله های خالی بين جمعيت را پيدا کنين و آنها را پر کنيدپيشبينی کنيد که از کدام فضای خالی ميخواهند استفاده کنند و با همراهانتان آنجا را پر کنيدپلاکارد های بزرگ را در رديف های جلو بگيريد تا مانع پيشروی و نيز فيلمبرداری از شما بشود.راه های فرار را با مستقر شدن در آنها، برای خودتان باز نگاه داريد.کسانی را که در پياده رو ها گير افتاده اند نجات بدهيد و به جمع برگردانيد و در جمع پنهان کنيد.
در اين مرحله به شما با باتون حمله ميکنند. ولی شما در شرايط بهتری برای دفاع و فرار هستيد. منتظر اقدام بعدی آنها نباشيد. اگر فاصله آنها از شما زياد است، فرصت مناسبی برای فرار داريد و از آن استفاده کنيد. حتا اگر به شما نزديک باشند هم شما هنوز در هم نشکسته ايد.به هر حال شما تا قبل از حمله پليس و پراکنده سازی وقت کمی داريد. از اين وقت برای دور شدن از محل به صورت دسته جمعي و بدون پراکندگی استفاده کنيد. (حرکت دسته جمعی شما به هيچ عنوان برای آنها مطلوب نيست). هرگز منتظر اقدام بعدی آنها نباشيد. ابتکار عمل را به دست بگيريد و کار مورد نظرتان را انجام بدهيد.
اگر آنها تنها راه خروج شما را مسدود کرده اند، این روش ها را امتحان کنید:
پیشروی متقابلدر این روش صفوف شما باید به سمت صفوف آنها بروند و به این ترتیب فضای بیشتری به وجود آید و راههای خروجی بیشتری باز شود. با حلقه کردن دستها در هم و حرکت آرام به جلو، صف جلویتان را به صورت یک دیوار مستحکم در آورید. پارچه نوشته بزرگ جلو را مثل یک برف روب استفاده کنید. (این باعث میشود آنها نتوانند کسی را بگیرند یا خط جلو را بشکنند، ولی همچنان میتوانند با چماق به شما ضربه بزنند.)برف روبییک صف از موانع کنترل جمعیت –یعنی موانع چوبی یا پلاستیکی برای جلوگیری از پیشروی جمعیت- میتواند توسط صف جلو برای شکستن خط پلیس استفاده شود. وقتی صف پلیس شکسته شد نوک صف شکن را باز کنید، به عبارتی موانع را به دو سری مانع متصل تقسیم کنید، تا به این ترتیب پلیس پشت موانع به دو حاشیه رانده شود. این کار به هماهنگی و جربزه فراوان احتیاج دارد. اما برتری بر پلیس به این ترتیب زیاد طول نمیکشد، پس سریع تر از بین این موانع فرار کنید تا کسی پشت خط نماند.از بدنتان استفاده کنیدبدن شما بهترین و قابل تطابق ترین ابزار شماست. بهترین کاربرد آن زمانی است که در هماهنگی با بقیه ابزارها از آن استفاده کنید. مثلا رد کردن 20 نفر از یک دیوار زمان زیادی طول میکشد، اماکافی است 2 نفر کنار دیوار خم شوند و بازوهایشان را در هم گره بزنند و دو نفر هم کنار پای آنها زانو بزنند، به این ترتیب یک نردبان انسانی ساخته میشود. (کسانی که منتظرند تا از این نردان بالا بروند میتوانند بازوهایشان را دور این پله ها برای محافظت از آنها حلقه کنند.) همیشه دنبال راههای استفاده از بدنتان برای فرار باشید.
اصلاح و بازیابی جماعتهمواره دنبال راههایی برای افزودن تعداد خود باشید. به گروههای دیگر ملحق شوید و افرادی که “آواره” هستند را جذب کنید. همه باید با هم همزمان خارج شوند تا به این ترتیب شما هم شانس بهتری برای فرار بدون صدمه دیدن و بدون از دست دادن لوازمتان داشته باشید.
گروههای قاپ زنوقتی پلیس میخواهد فرد خاصی از جمعیت را ایزوله و دستگیر کند، معمولا از گروههای قاپ زن استفاده میکند. به دنبال گروههای 10 دوازده نفری از پلیس های کاملا مجهز باشید که پشت خطوط پلیس گشت میزنند. آنها توسط دیده بانهای پلیس و یک فرمانده (یا مسئول) برای قاپ زدن یک فرد خواسته میشوند. شناختن فرمانده شان چندان سخت نیست، او معمولا به آنها با اشاره فرد مورد نظر را نشان میدهد. معمولا خط پلیس موقتا باز میشود تا گروه قاپ زن رد شود. نیمی از این افسران عمل قاپ زدن را انجام میدهند و نیمی دیگر با باتوم دور آنها را میگیرند و هر کس که نزدیک شود یا سر راهشان قرار گیرد را میزنند. وقتی فرد مورد نظر را گرفتند، وی را به پشت خط پلیس میبرند.برای اینکه با گروه قاپ زن مقابله کنید:1. جمعیت را مدام حرکت دهید.2. مواظب باشید و متوجه شوید چه وقت قاپ زن ها آماده میشوند.3. در صورت امکان به فرد مورد نظر آنها اطلاع دهید تا فرار کند4. با حلقه کردن بازوها راه را بر قاپ زنها ببندید5. وقتی قاپ زنها وارد جمعیت شدند دورشان حلقه بزنید و با تحریکشان کاری کنید که بترسند و فرار کنند6. اگر بدن شما را گرفتند یا تحت فشار قرار دادند (یعنی با فشار به بخشی از بدن باعث درد زیاد شدند) سر و بازوهایتان را در حال حرکت نگه دارید.فراری دادنبهترین وقت برای اینکار درست وقتی است که فرد را به زور ربوده اند. شما نیاز به یک گروه دارید که بداند چطور فرد را از چنگ پلیس در آورد و یک گروه که نقش سد جلوی پلیس را بازی کند. به محض اینکه فرد را از پلیس پس گرفتید، همگی بازوهایتان را حلقه کنید و به میان جمعیت پس روی کنید. پلیسها ممکن است سعی در باز ربودن آن فرد یا بازداشت یکی از فراری دهندگان کنند

۲۷ خرداد ۱۳۸۸

سپاه پاسداران وبلاگ نویسان را تهدید به سرکوب شدید کرد !؟







سپاه پاسداران ایران با انتشار اطلاعیه ای، گروهی را متهم کرده که با "دروغ ها و تهمت های ساختگی و سازماندهی شورشها" از طریق اینترنت به"تبلیغ آشوبگری" و "شایعه پراکنی" مشغولند.



بنابر اطلاعیه ای که "مرکز بررسی جرایم سازمان یافته" وابسته به سپاه پاسداران منتشر کرده، از مدیران سایت های اینترنتی خواسته است مطالبی که حاوی "تبلیغ آشوبگری و تهدید مردم و شایعه" باشد را حذف کنند و گرنه "اقدامات قانونی ما می تواند برای آنها بسیار سنگین باشد."این مرکز در اطلاعیه خود تاکید دارد که در بررسی خود "در فضای سایبر به موارد متعددی از سایت های خبری منحرف برخورد کرده که با تغییر رویکرد و ایجاد سایت ها و وبلاگهای متعدد به تشویش اذهان عمومی، تبلیغ اغتشاشگری و ایجاد آشوب های خیابانی" پرداخته اند.مرکز بررسی جرایم سازمان یافته معتقد است که این سایت ها و وبلاگ ها "با دروغ ها و تهمت های ساختگی و سازماندهی شورشها به اقدامات غیرقانونی خود در زمینه تخریب و اخلال در نظرم و امنیت عمومی دامن می زنند."سپاه پاسداران با تشبیه این سایتها و وبلاگ ها به مراکزی سازمان یافته، آنها را متهم کرده که "با حمایت مالی و فنی شرکت های کانادایی و آمریکایی و رسانه های تحت حمایت سازمان های اطلاعاتی آمریکایی و انگلیسی (رادیو زمانه، رادیو فردا، بی بی سی فارسی)" فعالیت می کنند.معمولا در ایران تخلفات اینترنتی از سوی نهادهای قضایی و انتظامی و وزارت اطلاعات مورد پیگیری قرار می گیرد اما از اواخر سال گذشته تشکیلاتی با عنوان "مرکز بررسی جرائم سازمان یافته سایبری" سپاه پاسداران فعالیت خود را در این زمینه آغاز کرده است.این مرکز می گوید که عوامل اصلی این "شبکه های اینترنتی مخرب" را شناسایی کرده و به زودی مستندات خود را منتشر خواهد کرد.محدودیت رسانه هااین اطلاعیه در حالی منتشر شده است که در چند روز اخیر محدودیت های رسانه ای در ایران به طرز چشمگیری افزایش یافته است.گفته می شود وزارت ارشاد به خبرنگاران خارجی اطلاع داده که تنها حق دارند از گردهمایی های دارای مجوز دولتی گزارش تهیه کنند و حق ارسال خبر در مورد حوادث و تحولات خبری دیگر را ندارند.این دستور پس از آن صادر می شود که با اعلام نتیجه انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران، شهر تهران و شمار دیگری از شهرهای این کشور صحنه تظاهرات و حضور اعتراض آمیز گروه های مختلف مردم بوده است.روز دوشنبه، 25 خرداد، صدها هزار نفر از طرفداران آقای موسوی در خیابان مرکزی شهر تهران در اعتراض به نتیجه انتخابات به راهپیمایی پرداختند و این راهپیمایی آرام در ساعات پایانی به خشونت کشیده شد. بنابر گزارشهای رسمی در جریان این راهپیمایی هفت نفر کشته و 29 نفر زخمی شده اند.گفته می شود که دستگاه های دولتی در ایران به اقدامات مختلفی برای جلوگیری از دسترسی مردم به اخبار این حوادث چند روز اخیر ایران بعد از انتخابات مبادرت کرده اند.از جمله اقدامات دولت در محدود ساختن دسترسی آزادانه به اطلاعات، محدویت های شدیدی است که در زمینه ارتباط اینترنتی و شبکه مبادله پیامک و اختلال در تلویزیون های ماهواره ای، از جمله شبکه تلویزیون فارسی بی بی سی ایجاد شده است.برخی از ناظران اینگونه اختلالات را بی سابقه توصیف کرده و گفته اند که تلاش برای قطع شبکه های ارتباطی داخل یک کشور معمولا اقدامی است که مخالفان یک دولت برای فلج کردن اداره امور، مثلا با دست زدن به اعتصاب عمومی، به آن مبادرت می ورزند و دولت ها قاعدتا خود را حافظ امنیت ارتباطی شهروندان می دانند.پس از اعلام نتیجه شمارش آرا انتخابات در روز جمعه، نیروهای انتظامی در تهران و سایر شهرها مستقر شدند تا از اعتراض مردم نسبت به این نتیجه جلوگیری به عمل آورند.همچنین، محدودیت های گسترده ای بر تعدادی از روزنامه های داخلی وضع شد تا ظاهرا از انعکاس اخبار مربوط به اعتراضات در داخل کشور جلوگیری به عمل آید.همزمان دسترسی به برخی سایت های دولتی و طرفدار دولت نیز ظاهرا در نتیجه اقدامات مخالفان این سایت ها با دشواری صورت می گیرد.

۲۲ خرداد ۱۳۸۸

پیام مهم مهندس موسوی به ملت ایران : آماده جشن پیروزی باشید


مهندس میرحسین موسوی در این پیام که به صورت یک فایل صوتی نیز قابل دسترسی است، به مسئولین امر هشدار داده که: «از همه امكانات قانوني براي احقاق حقوق حقه مردم اقدام خواهم كرد.»
مهندس مير حسين موسوي، كانديداي اصلاح طلبان در دهمين دوره انتخابات رياست‌جمهوري، در پيامي به ملت ايران در خصوص دقت در شمارش آرا به مسئولین امر هشدار داد و بر اساس قراين به دست آمده از سراسر كشور، خود را رئيس‌جمهور منتخب مردم معرفي كرد. این پیام از طریق شماره تلفن 8393 نیز قابل شنیدن است.
متن کامل بيانيه مهم مهندس ميرحسين موسوي خطاب به ملت شريف ايران بدین شرح است:
به نام خداملت شريف ايرانضمن تشكر از حضور پرشور و استقبال گسترده شما به اطلاع مي رساند طبق گزارش ها و مستندات واصله عليرغم تخلفات و كارشكني هاي متعدد و نارسايي هاي گسترده، مستندات واصله حاكي از آن است كه راي اكثريت قاطع مردم متوجه اين خدمتگزارشان بوده است. از مسئوليت امر مي خواهم در شمارش آرا نهايت دقت را بنمايند و اعلام مي كنم در غير اين صورت از همه امكانات قانوني براي احقاق حقوق حقه مردم اقدام خواهم كرد.همين جا فرصت را مغتنم مي شمارم و از ملت شريف ايران مي خواهم آماده برگزاري جشن پيروزي در شامگاه ميلاد بانوي دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س) باشند.میرحسین موسوی

بامداد بیست و سوم خرداد ماه 1388
لینک به فایل صوتی : http://mowj.ir/ShowNews.php?7211

۱۹ خرداد ۱۳۸۸

آخرین میخ بر تابوت دولت عوام فریب زده شد !!


فکر نمیکنیم با زنجیره انسانی بی نظیری که دنیا امروز شاهد آن به طرفداری از میر حسین در تهران از تجریش تا راه آهن دید نیازی به گزارش ما باشد.
در مصلا مگس پراکنی بود و فکر می کنیم یکی از دلائل لغو کردن آن، همین مسئله هم باشد. به دلیل کمی جمعیت از خیرش گذشتند تا اسباب آبروریزی نشود.
هاشمی هیچ کسی را برای ملاقات نمی پذیرد تا شائبه و مستمسک توطئه بدست کسی ندهد. همه منتظر روز جمعه هستند و شمارش آراء که خدا کند کم عقلی نکنند و پیروزی میر حسین را قبول کنند.
محسن رضائی در مناظره آخرین میخ را بر تابوت دولت دروغ چنان کوبید. فکر نمی‌کنیم این مرده دیگر امیدی به رستاخیر داشته باشد.
از 5 بعد ازظهر پیاده رفتیم تا در راهپیمائی تاریخی مردم که مثل زنجیر ادامه داشت. شور وشوق امروز چیزی بیشتر از روز های انقلاب بود، اما بشکل مسالمت آمیز و سراسر شور و شادی. این همه جوان. چقدر مردم با شعوری داریم.
من به تجربه دریافته ام که هر وقت برخی از روشنفکران به پرت و پلا گفتن می افتند علتش آنست که مردم بهتر از آنها می فهمند و آنها فکر می‌کنند پس آنها باید برعکس مردم فکر کنند و بهمین دلیل پرت و پلا می گویند. هنوز صدای بوق از خیابان ها می آید. ساعت 3 و نیم صبح است.
یکی از شعار هائی که یادداشت کردیم این بود:
رئیس جمهور بیکاره
همش سبزی میکاره
اشاره به فیلم تبلیغاتی این عوام فریب که بی ادب با لباس مثلاً استراحتش که شلوار مندرس ورزشی است، جلوی دوربین ظاهر میشود و در حیاط منزلش مشغول سبزی کاری است
یکی دیگراز شعار این بود:
احمدی پدیده
میگه سیاه سفیده
اشاره به جمله میرحسین در مناظره دیشب که میگفت "با پدیده غریبی روبرو هستیم تو چشم آدم نگاه میکند ومیگوید سیاه سفید است.
احمدی هسته ای
برو بخواب خسته ای
دو دو تا ده تا
اشاره به جمله مهندس در باره انکار تورم25 درصدی توسط احمدی که گفت "این آقا مثل این است که بگوید دو دو تا ده تا
احمدی ، هسته ای رو رها کن
سبزی فروشی واکن تمام مسیر نیاوران تا لاله زار و برگشت از مسیر منوچهری - فردوسی - سپهبد قرنی - نادرشاه - قائم مقام - بخارست - میدان آرژانتین - افریقا تا چهار راه جهان کودک - اتوبان حقانی - اتوبان همت سنگین ترین ترافیک تاریخ ایران را دیشب داشت.

۱۸ خرداد ۱۳۸۸

هشدار : سرداران برای نجات احمدی نژاد دست به اسلحه میبرند !!


محتشمی پور وزیر اسبق کشور و مسئول کمیته صیانت از آراء انتخاباتی میرحسین موسوی در جریان سفر به اصفهان که یک روز بعد از پخش مناظره تلویزیون میرحسین موسوی و احمدی نژاد انجام شد،

طی سخنانی دراین شهر گفت:
من برای امشب مطالب دیگری را در نظر گرفته بودم اما این مناظره حق و باطل که از صفحه تلویزیون میلیون ها ایرانی مشاهده کردند، مسیر صحبت امشب مرا تغییر داد.
سال گذشته اعلام کرده بودند باید بساط جماران برچیده شود. آنان با صحبت های خود در محافل خصوصی و مطالبی که فرقه مصباحیه در قالب کیهان و دیگر ارگان‌های رسانه‌ای خود انجام دادند، این حرکت را به پیش می‌برند.
هتک حرمت خانواده امام یکی از اقدامات آنان بود
.

در آن زمان من از یکی از اعضای داخلی این فرقه سوال کردم که منظور از برچیدن بساط جماران چیست؟ آیا منظور این است که فقط به خانواده امام تعرض شود؟ او گفت: خیر، فقط تعرض به خانواده امام نیست، دایره آن گسترده تر از این است.
هدف آنان برخورد با تمام یاران و شاگردان امام و همه کسانی است که امام را همراهی کرده و منش امام را از نزدیک دیده اند و انقلاب را در شرایط حساس همراهی کرده و در شرایط حساس از موضع امام خمینی(ره) هشدار می دهند.
در پروژه برچیده شدن بساط جماران، اگر نتوانند یاران امام را از نظر آبرو خدشه‌دار کنند، با دروغ گفتن و فحاشی کردن به آنان حمله می کنند و اگر باز هم نتوانند، آنان را ترور فیزیکی می‌کنند و حکم اعدام آنان را از شریح های قاضی خواهند گرفت.
مرکز آنان در قم تشکیلاتی است به نام مصباح یزدی و ستاد احمدی نژاد از بودجه دولتی این نهاد و از این محل شکل گرفت.
امروز می بینیم که در بسیاری از صحنه ها و موارد بر خلاف شرع و قوانین مصرح قانون اساسی عمل می کنند و برای استمرار راهی که منجر به نابودی نظام و انقلاب می شود، حرکت می‌کنند.ملت ایران باید راه خود را مشخص و تبیین کنند زیرا 4 سال آینده می تواند 4 سال رشد انقلاب باشد و یا می تواند 4 سال سیاهی و منکرات و فحش و نابودی و زیر پاگذاشتن قانون باشد.

دختر غمگین و کرکسهای انسان نما !!


آسمان پوشیده از ابرهای سیاه و شوم بود،
ولی بارانی در کار نبود.انگار خداوند هم از این مردم ناامید شده بود.
دخترکی در حالی که زانوانش را در آغوش کشیده بود، در کنار جاده نشسته بود.
آبشار موهای تیره رنگش بر روی صورتش خودنمایی می کرد.
هوا سرد بود و دخترک مظلومانه با سرما می جنگید.مردم با عجله و بدون توجه به او از کنارش می گذشتند.
به گمانم همه در آن شهر دچار مرز کوری شده بودند.
بی روح و بی حس، کرخت و سرد.دخترک با خود می اندیشید که چه بر سر مردمش آمده است.
در افکارش غوطه ور بود که ناگهان پیرمرد مهربانی به نزدش آمد.

دخترک در نگاه اول چیزی را که چشمانش می دید باور نمی کرد. تا آنکه پیرمرد شروع به سخن گفتن کرد.

چرا اینجا نشته ای دخترم؟ -جایی برای رفتن ندارم.-پس مادر و پدرت کجا هستند؟-پدرم؟؟؟
پدرم را به جرم کبوتر بودن گرفته اند.-مادرت چه؟ او کجاست؟-مادرم؟؟؟ او همچون آهویی زیبا بود. شکارش کردند.
-چه کسانی؟ کدام شکارچی ها؟-کرکس های انسان نما آقا.-چرا از کسی کمک نمی خواهی؟
-آقا گمان کنم شما متعلق به این شهر نیستید. مردم این شهر همه کورند. بیمارند.
کسی مرا نمی بیند. همه به فکر خودشان هستند. می بینی؟ حتی نمی بینند که چه می خورند و چه می پوشند.
حاضرند به خاطر یک نان کپک زده یکدیگر را بکشند. چطور انتظار دارید مرا ببینند؟
-آخر چرا؟ چطور این بلا سرتان آمد؟-آقا مردم ناشکری کردند. قدرخورشید را تا زمانی که بالای سرشان بود ندانستند.
روزی رسید که کرکسها حمله کردند. سیاهی خورشیدمان را بلعید. آن حیوانات شوم کبوتر ها و آهوها را دریدند.
از آن زمان ابرهای سیاه جای خورشیدمان را گرفتند.-

چرا مردم تلاشی برای بازگشت خورشید نمی کنند؟
چرا کرکس ها و کفتارها را بیرون نمی کنند.-آقا مردم نمی بینند. نگاهشان کن. می بینی؟ حتی متوجه نیستد کجا می خوابند.
اگر غذای فاسد نیز به دستشان برسد میخورند. چون نمی بینند.-خوب چرا این سیاهی را حس نمی کنند؟
این سرمای غریب را؟-نمی توانند. حسی ندارند. ذهنشان خالی از خاطرات خوش است.
امیدی ندارند. امید که نباشد قلب می میرد. حسی وجود نخواهد داشت.
مردم من به این وضع عادت کرده اند.-کاش هیچ گاه گذارم به اینجا نمی افتاد.
نمی توانستم تصور کنم که چنین مردمی هم وجود دارند. سوالی دارم دخترم. تو چرا مانند بقیه نیستی؟
-جوابش ساده است آقا. من به خورشید ایمان دارم. امید به دیدن دوباره اش مرا زنده نگه می دارد.

آقا یک چیز را هرگز فراموش نکنید. امید را.
-دخترم آخر امید تو امیدی محال است.

تو مانند یک شمع در میان تاریکی قدم بر می داری تا به خورشید گرما بخشت برسی.
اما یک شمع در میان این سرمای شوم کاری نمی تواند انجام دهد.
در نهایت به خاموشی می گراید.-اما آقا گرمای همین شمع کوچک ممکن است خیلی ها را به خود جذب کند. یخ های دلشان را باز کند. آنوقت است که می توان به جنگ سیاهی رفت و آن حیوانات شوم را بیرون راند.
من ایمان دارم که بار دیگر خورشید را خواهم دید.

-دخترم امروز من درس امید را از تو آموختم. از تو سپاسگذارم. بدان که همین شمع کوچک تو دل خیلی ها را مانند من روشن خواهد کرد. آشفته نباش. چون به زودی به دیدار خورشید خواهی رفت عزیزم
.
پیرمرد این را گفت و رقت. اکنون برقی در چشمان دخترک می درخشید. برق امید.

آمادگی اطلاعاتتی و امنیتی وزارت کشور برای دستکاری در آرا مردم


سایت خردادنو: ستاد انتخابات کشور در خیابان فاطمی، طبقه زیر زمین ساختمان آجری وزارت کشور قرار دارد.
در بخش ورودی راهرو غربی منتهی به ستاد انتخابات کشور، دو آسانسور برای ایاب و ذهاب کارکنان وجود دارد و چند متر آنطرف تر ” اتاق ویژه اطلاعات و آمار” یا به تعبیری درست تر ” اتاق تجمیع برای تغییر آراء ملت ” به ابعاد ۱۰۰ متر مربع، پارتیشن بندی شده قرار دارد
که درون آن ۵ الی ۷ نیروی متخصص جوان با میانگین سنی ۲۵ سال بدون هویت، به جای مدیران و کارشناسان رایانه و آمار با سابقه وزارتخانه که سالیان درازی بود مسئولیت آمار آن بخش را عهده دار بودند، جایگزین شدند . رییس این نیروهای ناشناخته، بر عهده مردی میانسال ظاهرا ” ساده، اما متخصص در امور برنامه ریزی رایانه ای به نام سید حسن میر دامادی است که مورد توجه ویژه و فوق العاده وزیر کشور قرار گرفته است.
اگر این نام مستعار نباشد( نامبرده از مدیران انفورماتیک وزارت اطلاعات است که در انتخابات قبلی نیز حضور داشت) بقیه افراد، تقریبا ۳ ماه است که به وزارت کشور آمده اند.
اما نه تنها هیچ کدام از کارشناسان ستاد انتخابات کشور آنان را نمی شناسند، بلکه اوراق شناسایی در سیستم اداری وزارت کشور نیز ندارند، اما شواهد نشان می دهد، آنان فوق العاده متخصص به برنامه های سخت افزاری و نرم افزاری هستند.
این جوانان نو رسیده جویای پست، منزلت و ثروت، همچون نیاکان خود هکرهای قوی هستند که نفوذ به درون اتاق بسیار حساس، با قفل های رمزی و حسی همراه با دوربین های پیشرفته و آژیرهای اعلام خطر، همان قدر مشکل است که قصد داشته باشی به افکار شان برای گرفتن اطلاعات رجوع کنی؟ این متخصصان جوان کم حرف، گوشه گیر و حرفه ای ، قصد دارند سرنوشت چهار سال آینده کشور را در این اتاق رقم زنند.
اطلاعات دریافتی حاکی از آن است که این نخبگان جوان مشغول بازی با آراء فرضی و بازخوانی لحظه ای مطالب رایانه های کارشناسان ستاد انتخابات و بعضا برنامه ریزی برای قطع یا کند کردن سرعت اینترنت، هک یا کند کردن ارسال داده های برخی از پایگاه های S.M.S سرور و پیامدهی، تلفن های موبایل و همچنین برخی از سایت های انتخاباتی به کمک عوامل وزارت ارتباطات و اطلاعات هستند، تا در پایان شب ۲۲ خرداد ماه ۸۸ آمارهای انتخاباتی از قبل مهیا شده را که از واقعیت به دور، اما به لحاظ فنی ایراد کمی بر آن وارد است، اعلام نمایند
که این عمل ماکیا ولی با قواعد آماری و ریاضی در جداولی در حال تنظیم است، تا در شامگاه ۲۳ خرداد ماه سال ۸۸، تیتر صفحه آول برخی روزنامه ها که همواره از امدادهای غیبی با خبرند، شود.

۱۴ خرداد ۱۳۸۸

درگیری های زاهدان با چه هزینه ای؟!


به مرکزنشينانی که گوشی شنوا دارند....

از انفجارمسجد علی ابن ابی طالب درزاهدان يک هفته ميگذرد.

دراين مدت نه چندان طولانی اتفاقات فراوانی درزاهدان وديگرشهرهای بلوچستان رخ داده اند.

پس ازانفجار، شهرمتشنج شد وافرادی درپی انتقام گيری برآمده وبه مسجدمکی ورهبرمذهبی بلوچ ها حمله ورشدند.

حالا آنکه مولوی عبالحميد عملانتحاری مذکوررا محکوم کرده بود وهيچ ربطی به آن نداشت.

جندالله مسئوليت آنرا برعهده گرفته بود

.مسئولين استان بلافاصله ۳ بلوچ بيگناه را که مدتها پيش درخيابان دستگيرکرده بودند را با هدف انتقام گيری، درزاهدان حلق آويزکردند.

روزتشييع جنازه که من هم حضورداشتم شعارهای دشمنانه وتفرقه افکنانه ای مانند، مرگ برسگ سنی ، مرگ بروهابی، مرگ برمولوی و ... ازسوی مجريان مراسم فضا را پرکرده بود.

اينها همه وهمه باعث شد که بلوچها به خيابانها ريخته واماکن دولتی وماشينها را به آتش بکشند وبا مامورين درگيرشوند.

درمقابل، زابليهاومامورين لباس شخصی که ازحمايت آشکاردستگاههای دولتی برخورداربودندوکمبود اسلحه نيزنداشتند، به مقابله با جوانان ونوجوانان بلوچ پرداخته وشمارکثيری را زخمی کردند.

پس ازآنست که مامورين انتظامی وارد معرکه ميشوند وبازداشتهای گسترده صورت ميگيرد.

مامورين تلاش ميورزند تا شهرحالتی عادی بخود گيرد و سرتیپ پاسداراحمدرضا رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی، اوضاع شهررا کاملاً عادی توصيف ميکنند واظهارميدارند که درزاهدان امنيت برقراراست.


کدامين امنيت؟


امنيت سال ها است که ازاين استان رخت بربسته است، اين هفته جای خود دارد!

امنيت همگانی دراين منطقه پايدارنخواهد بود مگراينکهمشکلات اساسی مردم چاره جوئی نشوند. درسيستان وبلوچستان تضاد وجود دار،تبعيض عمل ميکند، فاصله هست و.... قدرت به دست اقليتی محدود يعنی زابليهاسپرده شده وبلوچها که مالکان اصلی اين منطقه هستند، هيچکاره اند وآشکاراتحقيرميشوند.

تنگ نظری گروه حاکم درسيستان وبلوچستان به حدی است که حتی بيرجندي ها، کرماني ها، يزدي ها و...را نيزخودی! به حساب نمی آورند چه رسد به بلوچ ها که مردمانی ديگربا مذهب، زبانوآداب ورسوم جداگانه ای هستند.

مگربلوچ ها ايرانی نيستند که اين همه ازحقوق شهروندی محرومند؟

مگردرقانون اساسی جمهوری اسلامی ايران، به حقوق حتی اقليت های مذهبیديگرهمانند مسيحی و... احترام قائل نشده است که ما درشهری مانند زاهدان با جمعيتی اکثراً بلوچ وسنی مذهب بيشرمانه شعارمرگ برسگ سنی سرميدهيم؟وهابی وسلفی واژه هائی هستند که من ازشان سردرنياوردم.

آنچه ازاوضاع برمی آيد، درصورتيکه مسئولين دولتی واقع بينانه عمل نکنند،شرائط امنيتی درسيستان وبلوچستان بدترخواهد شد.

گروه هائی همانند گروه ريگی تهديد کرده اند که پس ازاين هرغيربلوچی را مورد حمله قرارخواهند دادوهمگی بايد ازاستان خارج شوند.

اين تهديد شامل حال بنده نيزميشود که تمامی دوران زندگی ۵۸ ساله خويش را درکنارمردم شريف ومهربان بلوچدرزاهدان گذرانيده ام. اين چه امنيتی است که پس ازعمری، خانه ام را به قيمتی ناچيزبفروشم ودست زن وبچه ام را بگيرم وبه بيرجند، شهرخودم که درآن بيگانه ای بيش نيستم بروم.دولت ومسئولين اجرائی ميبايست با ديدی وسيع به مسائل مينگريستند.

به همه مليت های ساکن ايران يکسان برخورد ميکردند. به همه مذاهب احترامميگذاشتند وازکثرت اقوام ومذاهب لذت ميبردند.

نه اينکه با حمايت وتقويت يکی، سبب بروزاينهمه مشکلات برای ديگران مي شدند.

سهل انگاری بيشتردراين رابطه، عواقب بس دردناکی برای منطقه به بارخواهدآورد.

دولت مرکزی بايد به دورازتنگ نظری وتاثيرپذيری اززابلی هائی که خودپديد آورنده مشکلات موجود هستند، به حل ريشه ای بحران بلوچستان بپردازد.

هنوزديرنشده ومتذکرميشوم، فردا که خواسته های ديگری ازجانب بلوچ ها مطرحگردد، نميتوان به چاره جوئی پرداخت.

حسن م ـ يکی ازبيرجنديهای مقيم زاهدان۱۳ خردادماه ۱۳۸۸

۵ خرداد ۱۳۸۸

همیشه ایران درروزهای قبل از انتخابات ،شهر فرنگ میشود!



یادش بخیر آن قدیم ها که یک دوره گرد برای کسب درآمد و تامین امورات خانواده خود یک جعبه رنگی چرخدار بنام شهرفرنگ را به محله ها می آورد تا بچه ها با پرداخت یک شاهی ،تصاویر رنگی آن جعبه را تماشا نمایند تا جای شادی و شعف آنها گردد.

همه عکس های رنگارنگ تکراری بودند که با چرخاندن محوری بدست آن دوره گرد از برابرچشمان بچه ها می گذشت و باعث شادی بچه ها میشد.در 30 سال گذشته نیز جمهوری سلامی با برگزاری انتخابات رنگارنگ با چرخاندن محوری که در دست خویش دارند باعث مشغولیات بخشی از مردم و روشنفکران شده است .

پروژه داغ شدن انتخابات مانند تنور گرم برای پختن نان که قبل و بعد از انتخابات گوناگون در جمهوری اسلامی ، اوضاع و احوال بخشی از روشنفکران را به خود مشغول می نماید تا به مباحثات انتخابات دامن زده شود و عده ائی را ترغیب به شرکت می کند که بیشتر به سرگرمی شباهت دارد تا پیگیری اهداف اساسی که مردم را به خاستگاه واقعی رهنمود سازد! جمهوری اسلامی در همه 30 سال حیا تش،برای مردم ایران ـ تنها خاطرات تلخ اعدام و شکنجه و فقر بیکاری و فحشاء و اعتیاد و کودک آزاری و کودک کشی وفرار و زندگی در غربت برجای نهاده است ،چگونه از این نظام می توان انتظار داشت که برای مردم روزهای خوش و سعادتمند به ارمغان بیاورد؟

آنکس که به نظام جمهوری اسلامی باور بیاورد آیا صادق است و به خود و دیگران دروغ نگفته است؟

چرا دقیقا در روز های قبل از انتخابات کذائی در جمهوری اسلامی ،امریکا و اسرائیل بر طبل جنگ می کوبند ـ اما قبل از آن صحبت از مذاکره و تفاهم میشود؟
چرا بحث رویاروئی نظامی در شب های قبل از انتخابات به میان کشیده می شود ؟
شاید همه اینها بخاطر این هست تا تعداد بیشتری به پای صندوق های رای گیری کشیده شوند و جمهوری اسلامی همچنان در ایران دوام بیاورد تا بازار ونقشه های آنها سود آور بماند؟
چرا در روزهای قبل از انتخابات کذائی در جمهوری اسلامی، جریانات ناسیونالیست افراطی در مورد مسئله فروپاشی و از دست رفتن تمامیت ارضی وجامعه و فرهنگ ایران به قلمفرسائی روی می آورند تا آنرا بیش از حد بزرگ نمائی کرده تا تعداد بیشتری به پای صندوق های رای گیری کشیده شوند؟
مگر در 30 ساله گذشته جامعه ایرانی سالم بوده است و ایران تهدید نمی شده است ؟ مگر در دوره خمینی ، تشنج و تحریک منطقه کم صورت گرفت؟
مگر در آن روزها ـ خمینی ایران را مدت هشت سال در جنگ و بمباران شهر های ایران نگه نداشت ؟
مگر ما شاهد بدتر ازاینها نبوده ایم که حالا باید به انتظار بهتر شدن بمانیم؟
بخشی از روشنفکران تتبل ایرانی فقط برای این به دنیا آمده اند که از لو لو خور خوره هائی که رژیم درست می کند تا به تب راضی شوند تا نمیرند به میدان می آیند تا یکی از مورد اعتمادهای رژیم را برگزینند. همینکه کاندیدا ئی که مورد تائید نظام و شورای نگهبان قرار گرفته باشد دلیل بر بی اعتباری آن کاندید ا نزد مردم محسوب می شود.
اساسا کسی که مورد تائید رژیم قرار بگیرد، هرگز نمی تواند مورد تائید انسانهای آزاده و فرهیخته قرار بگیرد؟
رژیم خود در 30 ساله گذشته بر ضد مردم و ترقی خواهی و قانون گرائی و آزادمنشی در ایران بود ه است پس همین نظام نمی تواند برای مردم انسانهای صالح را بر ای کسب مقام ریاست جمهوری تعین نماید چرا که خود نیروی تشخیص دهنده یعنی شورای نگهبان به گواه همه کوشندگان و آگاهان سیاسی و حقوقدان ـ صلاحیتش مردود و جاعل و متقلب اعلام شده است
در دوم خرداد سال 76 نیز مثل حالا که همه را از احمدی نژاد می ترسانند،مردم را از ناطق نوری ترساندند تا خاتمی انتخاب شود تا جمهوری اسلامی که به دلایل گوناگون واز جمله دادگاه میکونوس به انزوا رسیده بود نجات یابد
. انگار همه آنها ئیکه اینک مردم را تشویق می نمایند تا در انتخابات ریاست جمهوری زیر نظرولایت شرکت نمایند ، فاجعه سال 57 را فراموش کرده اند که چگونه مردم را تشویق نمودند تا به پشت خمینی بروند تا روشنائی آفتاب را تماشا نمایند و شوربختانه مردم ستمدیده ایران هنور و همچنان از دیدار ذره ائی از درخشش آفتاب محروم مانده اند؟

۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۸

چرا مردم و مسئولین در ایران مسئولیت پذیر نیستند ؟!!



وینستون چرچیل گفته است که امریکاییها کار درست را زمانی‌انجام میدهند که همه راهای غلط را قبلا ازموده باشند. ما ایرانیها در صد سال اخیر ثابت کرده ایم که پس از انجام همه کارهای غلط باز هم همان کارهای غلط را تکرار می‌کنیم و هر گز نمی پذیریم که کار غلط انجام داده ایم. اگر همه ما کار درست انجام داده ایم ، پس چرا وضع ایران این قدر بد است؟ بلاخره ایران کشوری است که هیچ کس در آن اشتباه نمیکند. چنین کشوری باید گلستان باشد

هنر نزد ایرانیان است و بس ندارند شیر ژیان را به کس.

با این همه هنر معلوم نیست چرا به این روزگار افتده ایم و اگر این همه هنر نمیداشتیم، معلوم نیست سرنوشت ما بکجا میکشید. اولین هنر انسان برای موفق شدن پذیرفتن احساس مسئولیت است. از آن جا که اکثریت ایرانیان مسولیت نمیپزیرند، اکثریت در کارهای دولتی شکست میخورند و با شکست خوردن آنان، مملکت شکست میخورد. در روانشناسی موفقیت ثابت شده است که کسانی‌که مسئولیت اشتباهات خود را نپذیرند موفق نمیشوند. ایران مجموعه ایست از افراد مسولییت ناپذیر شکست خورده که یک کشور شکست خورده را تشکیل میدهند.

برای این که بتوانیم یک قدم به جلو برداریم، باید قبول کنیم که اشتباه کرده ایم. این هم کار اسانی‌نیست؛ مخصوصا برای کسانی‌که اعتماد به نفس ندارند و معمولا کسانی‌اشتباهات خود را قبول نمیکنند که در گذشته بر اساس شایستگی خود پیش نرفته ا‌ند. احمدی نژاد بر اساس لیاقت خود رئیس جمهور نشده و ناگزیر لیاقت اداره مملکت را ندارد. بهمین دلیل در ارزیابی بانک جهانی در مدیریت از ۱۰۰ نمره فقط ۱۵ گرفته است. یعنی‌کاملا مردود شده است. چنین کسی‌هر گز مسئولیت قبول نمیکند. اگر مسئولیت قبول کند، باید فورا استعفا بدهد. خامنه یی هم باید استعفا بدهد. اگر اینها ژاپنی بودند همگی از شرم خودکشی‌میکردند.

من یادم میاید هر وقت در امتحانات قبول میشد یم، میگفتیم قبول شد یم و هر وقت مردود میشد یم، میگفتیم مردودمان کردند. هیچ کس در ایران مردود نشد، همه را مردود کردند. یعنی‌همیشه، موفقیت‌های خود را بخود نسبت میدهیم و شکست‌های خود را بدیگران. بدتر از این هم این است که هیچ کس خجالت نمیکشد از اینکه این همه بمردم و کشور صدمه زده است.

از طرف دیگر، پذیرفتن اشتباهات شجاعت و صداقت می‌خواهد: دو چیز که در میان ایرانیان کمیاب هستند. اگر کسی‌به پذیرد که مردود شده است، به اندزه کافی‌درس میخواند تا قبول شود، کسی‌که ادعا می‌کند که مردودش کرده آ‌ند، نیازی به خواندن بیشتر نمیبیند و ناگزیر در امتحانات سال بعد همان نتیجه را می‌گیرد که سال پیش گرفته است.

احمدی نژاد با گرفتن ۱۵ نمره از ۱۰۰ قبول نمکند که اشتباه کرده است و یا اینکه بی لیاقت است. مقام رهبری هم قبول نمیکند که او اشتباه کرده است. اینکه ۳۱۵ میلیارد درامد نفت و گاز و پتروشیمی در این ۴ سال ضایع شده، دلیل کافی‌نیست. اینکه ۸۰۰،۰۰۰ تومن پایه خط فقر است و درامد‌های متوسط حدود ۵۰۰،۰۰۰ تومان، این هم نشان بیکفایتی و اشتباهکاری نیست. تورم %۲۵ هم که علامت درستکاری است.

رژیم با تمام این تباهکاریها، باز هم طلبکار است و هرکس اعتراض کند، با شکنجه و اعدام روبرو میشود. از این بدتر، شیوه بعضی از مخالفان است که این همه تباهی را توجیه میکنند. بنا‌به گفته فردوسی:

ز پیمان بگردند و از راستی‌ گرامی شود کژی و کاستی.

چو بسیار از این داستان بگذرد کسی‌سوی ازدگان ننگرد.

۷ اردیبهشت ۱۳۸۸

دانلود نرم افزار فری گیت مخصوص ایران .


احتمالا در جريان هستيد كه نرم افزار فيلتر شكن فري گيت از چند ماه پيش پولي شده و سرويس رايگانش را تنها به كاربران چيني ارائه مي دهد.

اما اخيرا راديو فردا نسخه رايگاني از اين نرم افزار را ويژه ايرانيان تهيه كرده است.نكته قابل توجه، سرعت نسبتا بالاي اين نرم افزار نسبت به ديگر نرم افزار هاي فيلترشكن رايگان است.

از راديو فردا به خاطر اين اقدام زيبا قدر داني مي كنم.
لينك اول:
لينك دوم:

۵ اردیبهشت ۱۳۸۸

رکسانا صابری و نامه غم انگیز بهمن قبادی نامزد او ....


واقعا در ایران اتهام زدن چقدر راحته!
هر کس کافیه کمی قدرت داشته باشه می تونه برای هرگونه تصیفه حساب شخصی و یا داد و ستدهای جهانی به یکی دیگه تهمت بزنه تا بیای ثابت کنی که بیگناهی نصفی از عمرت رفته...! بدون هیچ گونه دلیلی اتهام می زنند و هر چه مدت بازداشت طولانی تر بشه اتهامات هم بیشتر می شند...

هر چه بیشتر در این رابطه می نویسم و بیشتر فکر کنم، بیشتر اذیت میشم و اعصابم خرد میشه از این شرایط نامتعادل و بی رحم...

واقعا در ایران اینقدر خبر شنیدن مرگ به شکل های غیر عادی نوعی روزمرگی شده و اینقدر از این اتفاق ها می افته که من حس می کنم مردم ما چقدر بی تفاوت از کنار این خبرها رد می شند و وحشتناکترین اتفاق ها چه اتفاق طبیعی که از قهر طبیعت باشه یا اتفاق هایی بدست حاکمان مثل سنگساز، دار
خیلی خوشحال شدم که یکی از هنرمندان جامعه مون بالاخره در رابطه با چنین مسئله ای موضع گرفته و نامه ای نوشته.

مشتاق بودم که ببینم قبادی در نامه اش خطاب به مسولین چی نوشته و ببینم آیا فراخوان به اعتراضی عمومی داده؟ راستش خیلی خوشحال شدم که کسی از جامعه هنری خواهان پایان دادن به این تهمت های بی اساس مثل اقدام علیه امنیت ملی و یا جاسوس و ...غیره شده. وقتی نامه را خوندم خیلی دلم گرفت...

هم برای رکسانا صابری و هم برای بهمن قبادی خیلی ناراحت شدم... دختر جوانی که به خاطر عشقش از همه امکاناتی که می تونست در جامعه ای آزاد داشته باشه خودش را محروم کرده و به اصرار نامزدش در ایران مونده تا فیلمش تمام بشه و بعد با هم به خارج از کشور بروند، دستگیر میشه و بعد از مدتی بهش اتهام جاسوسی می زنند!!!

جالب اینکه حتی بعد از محاکمه هنوز هیچ چیزی دال بر جاسوسی این ژورنالیست جوان نتونستند نشون بدند!

واقعا چه دستانی در کارند که این چنین خواهان نابودی و انزوای ایرانند؟!

تا کی باید مسئولین متعهد ایرانی ناظر چنین صحنه هایی باشند و سکوت کنند؟ خیلی راحت یکی را دستگیر می کنند بعد متهم به جاسوسی می شه.

حتما بعد از این نامه بهمن قبادی چون بهمن قبادی کرد هست بهش اتهاماتی که به کردهای برابری خواه می زنند همجون تجزیه طلب و پژاکی و...و الان هم به همین جرم ها در زندانند، چنین اتهاماتی هم به اتهامات رکسانا اضافه میشه...!

واقعا در ایران اتهام زدن چقدر راحته!


هر کس کافیه کمی قدرت داشته باشه می تونه برای هرگونه تصیفه حساب شخصی و یا داد و ستدهای جهانی به یکی دیگه تهمت بزنه تا بیای ثابت کنی که بیگناهی نصفی از عمرت رفته...! بدون هیچ گونه دلیلی اتهام می زنند و هر چه مدت بازداشت طولانی تر بشه اتهامات هم بیشتر می شند...هر چه بیشتر در این رابطه می نویسم و بیشتر فکر کنم، بیشتر اذیت میشم و اعصابم خرد میشه از این شرایط نامتعادل و بی رحم...


واقعا در ایران اینقدر خبر شنیدن مرگ به شکل های غیر عادی نوعی روزمرگی شده و اینقدر از این اتفاق ها می افته که من حس می کنم مردم ما چقدر بی تفاوت از کنار این خبرها رد می شند

و وحشتناکترین اتفاق ها چه اتفاق طبیعی که از قهر طبیعت باشه یا اتفاق هایی بدست حاکمان مثل سنگساز، دار آویختن یا شلاق و...، تبدیل به روزمرگی شده و به راحتی از کنار همه اینها می گذرند و حتی گاهی با لبخند هم تماشا می کنند!

این دردناک ترین وضعیت یک جامعه ست ...عمر انسان، دستگیری های کوتاه و طویل المدت خیلی عادی شده و این خطرناکترین اتفاقی ست که می تونه برای یه جامعه بیفته!

از وقتی که صحنه های غرق شدن مردم بیچاره قم را در اینترنت دیدم که چطور جلوی چشم تماشاگران و مسئولین آتش نشانی مردم بی دفاع غرق می شدند حالم بد شده و خیلی دلم سوخت گفت ای بابا! این صحنه ها که روزمرگی ماست!

یعنی مرگ و کشتن و اعدام و دستگیری و زندان و شکنجه و شلاق و...بشند روزمرگی یه جامعه...منظورم اینه که اینقدر مرگ یه چیزی عادی میشه که از فاجعه های وحشتناک طبیعی که همه مردم در دنیای نرمال و طبیعی خیلی ناراحت می شن و شوک بهشون دست میده مردم ما ممکنه با خنده از غرق شدن کسی که مثلا نتونست خودشو از مرگ نجات بده صحبت کنند!

به هر حال از موضوع اصلی صحبتم در این مبحث نمی خوام دور بشم. منظورم هشداریست که ما باید به خودمون بدیم و وقتی می بینیم که اینا هدفمند جامعه را به چنین سمتی سوق می دن ما باید خودمون هوشیار باشیم و با این فرهنگ بی تفاوتی مقابله کنیم.

به نظر من هر کس که ذره ای دلش برای ایران و سرنوشت میهنش می سوزه باید به این گونه دستگیری ها و اتهامات اعتراض کنه و صدای اعتراضش را به هر شکلی که توان داره به گوش مسئولین و همه جهانیان برسونه...

ناظر بودن و سکوت کردن فقط مهر تایید بر فشار و اذیت مردم و سوق دادن جامعه و مردم به سمت بیماری و انزواست...سکوت کمک به رشد و فربه کردن دشمنان مردم و میهنست...
با همدلی و هم صدایی با خانواده رکسانا صابری و بهمن قبادی و
به امید آزادی رکسانا صابری و همه کسانی که در ایران به خاطر دفاع از عدالت و برابری در زندانند...

نامه سرگشاده قبادی به دنبال محکومیت رکسانا صابری :

بهمن قبادی، فیلم‌ساز ایرانی به دنبال بازداشت و محکومیت رکسانا صابری، نامه سرگشاده‌ای منتشر کرد و رنسخه ای از آن را در اختیار خبرگزاریها قرار داد.


متن نامه بهمن قبادی به شرح زیر است:

به رکسانا صابری، دختری ایرانی با شناسنامه آمریکایی‌
اگر سكوت كرده بودم به خاطر او بود، و حالا اگر حرف می‌زنم باز هم به خاطر اوست. به خاطر ركسانا صابری.
نامزد، دوست و همراهم. دختری باهوش و با استعداد که برایم همیشه قابل تحسین بوده و هست. ۳۱ ژانویه بود، روز تولدم صبح تماس گرفت که برای تولدم می‌آید پیشم تا باهم برویم بیرون. نیامد... زنگ زدم به موبایلش. خاموش بود تا یکی دو روز نمی‌دانستم چه اتفاقی افتاده.
به خانه‌اش رفتم و چون کلید خانه همدیگر را داشتیم به داخل رفتم ولی نبود... بعد از دو روز زنگ زد و گفت «منو ببخش عزیزم مجبور شدم برم زاهدان» و من هم عصبانی شدم که چرا به من نگفته؟ گفتم باور نمی‌کنم و دوباره گفت «ببخش عزیزم مجبور شدم» و گوشی تلفن قطع شد و منتظر تماس بعدی‌اش شدم و نزد و نزد.
رفتم زاهدان و تمام هتل‌ها را جست‌وجو کردم و چنین اسمی را نیافتند هزار جور فکر مریض کردم تا ده روز.

تا این‌که از طریق پدرش فهمیدم که دستگیرش کرده‌اند و فکر کردم شوخی است. فكر كردم سوء تفاهم شده و دو سه روز دیگر آزادش می‎كنند.

اما چند روز گذشت و خبری از ركسانا نشد. نگران شدم و این در و آن در زدم تا بالاخره فهمیدم چه به سرش آمده.
بهمن قبادی، فیلمساز ایرانی
با بغض می‎گویم او معصوم‎تر و بی‎گناه‎تر از این حرف‎هاست. من که سال‎هاست او را می‎شناسم و لحظه به لحظه در کنارش بوده‎ام، این حرف را می‎زنم. او همیشه مشغول کارهای مطالعاتی و تحقیقاتی‌اش بود، نه چیز دیگر.
در این سال‌های آشنایی، نشد یک‌بار جایی برود که من ندانم، یا کاری بکند که به نظرم نامعقول و نامتعارف بیاید. در پیشینه او و خانواده و اطرافیانش هم هیچ وقت نشانه‌ای از موردی نامعقول ندیده‌ام.
آخر چطور می‎شود کسی که گاهی می‎شد روزها از خانه بیرون نمی‎آمد مگر برای دیدنِ من، کسی که به شیوه ژاپنی‎ها صرفه‎جو بود و گاهی به سختی هزینه زندگی و کارش را مهیا می‎کرد، کسی که در به در دنبال حامی‎ای می‎گشت تا ناشری داخلی به او معرفی کند تا بتواند کتابش را اینجا چاپ کند، حالا متهم به جاسوسی شده؟!
همه‎مان می‎دانیم ـ نه، توی فیلم‎ها دیده‎ایم ـ که جاسوس‎ها خیلی ناجنس و بلا هستند و مدام اینجا و آنجا سرک می‎کشند و در ضمن خیلی هم حقوق می‎گیرند. وجدانم در عذاب است. چون من او را به ماندن و کار کردن تشویق کردم.
و حالا نمی‎توانم کمکی به او بکنم.

رکسانا می‎خواست از ایران برود. من نگهش داشتم. اوایل آشنایی‎مان او می‎خواست برگردد آمریکا. دوست داشت که با هم برویم. اما من اصرار کردم که بماند تا فیلم جدیدم تمام شود.
او عملاً داشت از ایران می‎رفت و من نگهش داشتم. و حالا ناراحتم که به خاطر من ماند و دچار این ماجراها شد. خود من در این چند سال دچار افسردگی شدید شده‎ام. چرا؟ چون فیلمم توقیف شده و سر از بازار سیاه درآورده.
به فیلم بعدی‎ام مجوز ندادند و عملاً مرا خانه‌نشین کردند. اگر تا امروز تاب آورده‌ام به سبب حضور و کمک‌های روحی او بوده. من به خاطر مجوز نگرفتن فیلمم تند و پرخاشگر شده بودم و او بود که همیشه مرا به آرامش دعوت می‌کرد.
رکسانا می‎خواست از ایران برود. من نگهش داشتم. او مراقب افسردگی‌های من بود. بعدها من به خاطر آن‌که برای او انگیزه‌ای ایجاد کنم تا بماند، ازش خواستم که طرح نوشتن کتابش را که مدت‌ها در ذهن داشت شروع کند.
من همراهش بودم و به خاطر دوستی‌ها و روابطی که داشتم این در و آن در زدم و قرار و مدار گذاشتم با فیلمساز و هنرمند و جامعه‌شناس و سیاست‎مدار و دیگران. حتی خودم هم پای مصاحبه‌اش نشستم. کتاب سرگرمی‎ای بود برای او تا ماندن را تحمل کند، تا من کارِ فیلمم تمام شود و با هم برویم.
کتاب رکسانا کتابی معمولی بود و به‌هیچ‌وجه ضد دولت ایران نبود. تمام مدارک کتاب موجود است و حتماً روزی چاپ خواهد شد و همه خواهند دید. اما آخر چرا همه سکوت کرده‎اند؟! همه کسانی که پای صحبت و مصاحبه با او نشسته‎اند و می‎دانند که او چقدر ساده و بی‎گناه است.
اگر این نامه را می‎نویسم به خاطر این است که نگرانش هستم. نگران سلامتی‎اش. شنیده‌ام که افسرده‎ شده و مدام گریه می‎کند. او خیلی حساس است. مبادا دست به اعتصاب غذا بزند.
نامه‎ام خطاب به همه دولت مردان و سیاست‌مداران و همه کسانی است که کاری می‎توانند بکنند. تو را به خدا دست بردارید. تو را به خدا او را وارد این بازی‎های بزرگان نکنید.
او نحیف‎تر و ساده‎تر از آن است که بتواند در بازی شما شرکت کند تو را به خدا تمامش کنید نگذارید این‌گونه مهره تبلیغاتی این جهان کثیف شود. از من بخواهید که در دادگاه او حاضر شوم و کنار پدر فرهیخته و مادر مهربانش بنشینم و به معصومیت و بی‎گناهی او شهادت بدهم.
دخترِ ایرانی‎مان که چشم‎های ژاپنی دارد و شناسنامه آمریکایی، در زندان است. وای بر من. وای بر ما‌!

۲۵ فروردین ۱۳۸۸

آیا عباس پالیزدار به سرنوشت سعیدامامی دچار خواهد شد ؟!!




فردي كه سخنان وي در دانشگاه همدان در حال تبديل به يك جنجال رسانه‌اي است، خود را "دبير كميته تحقيق و ‏تفحص مجلس از قوه قضائيه مستقر در سازمان بازرسي كل كشور" معرفي كرده است.


اما بررسي‌هاي بيشتر نشان مي‌دهد كه وي در واقع براي مدتي "دبير اجرايي" كميته تحقيق و تفحص مجلس هفتم ‏از قوه قضاييه بوده و مسئوليت اصلي او نيز رياست "دفتر مطالعات زيربنايي" در "مركز پژوهش‌هاي مجلس" ‏است. وي طراح اصلي طرح اعمال مجازات اخلال‌گران اقتصادي و نيز قانون تصويب شده عليه شركت‌هاي ‏هرمي بوده است و پيش از آنكه مدير امور زيربنايي مركز پژوهش‌هاي مجلس شود، مشاور كميسيون اقتصادي ‏مجلس و قبل از آن هم سخنگو و دبير هيات امناي خانه صنعت‌كاران ايران بوده و از چند سال پيش در تلاش بوده ‏تا فتواي مراجع تقليد را براي تحريم جريمه ديركرد تسهيلات بانكي و سودهاي مضاعف دريافت كند.‏
عباس پاليزدار در انتخابات دوره سوم شوراهاي شهر و روستا از حوزه انتخابيه تهران نامزد شده بود و در ليست ‏‏"ستادهاي مردمي حاميان احمدي نژاد" نيز قرار گرفت، اما نتوانست به شوراي شهر تهران راه يابد.‏
‎‎تعطيلي تشكل محافظه‌كار و تكرار اتهامات‎‎
افشاگري دبير هيات تحقيق و تفحص مجلس عليه روحانيان سرشناسي همچون محمد امامي كاشاني (عضو شوراي ‏نگهبان و امام‌جمعه تهران)، محمد يزدي (عضو شوراي نگهبان و مجلس خبرگان، دبير جامعه مدرسين حوزه ‏علميه قم و رئيس سابق قوه قضاييه)، ابوالقاسم خزعلي (عضو جامعه مدرسين و عضو سابق فقهاي شوراي ‏نگهبان)، علي‌اكبر ناطق نوري (رييس بازرسي ويژه دفتر آيت الله خامنه اي و عضو مجمع تشخيص مصلحت ‏نظام)، معزي (معاون رئيس دفتر رهبري)، محسن رفيق‌دوست (رئيس سابق بنياد مستضعفان)، حبيب‌الله ‏عسگراولادي (دبيركل سابق مؤتلفه)، ... باعث شد كه "جامعه اسلامي دانشجويان" دانشگاه همدان كه برگزاركننده ‏اين جلسه بود، با گزارش حراست دانشگاه و شكايت وزارت علوم تعطيل شود و فعاليت آن به حال تعليق در بيايد.‏
حكم تعليق جامعه اسلامي دانشجويان دانشگاه بوعلي سيناي همدان روز هشتم خرداد ماه به خبرگزاري‌ها اعلام ‏شد، اما درست در همين روز "شبكه خبر دانشجو" وابسته به "سازمان بسيج دانشجويي" اقدام به انتشار گزارشي ‏از سخنان جديد عباس پاليزدار كرد كه اين بار در جلسه با عنوان "مافياي اقتصادي، توهم يا واقعيت" و به دعوت ‏جامعه اسلامي دانشجويان دانشگاه شيراز مطرح شده بود.‏
پاليزدار اين بار در سخنان خود دستگاه قضايي را "محور مفاسد اقتصادي كشور" توصيف كرد و اين قوه و به ‏خصوص سازمان بازرسي كل كشور را به عدم همكاري با تحقيق و تفحص مجلس متهم كرد. وي گفت: "سازمان ‏بازرسي كل كشور تلاش داشت كه هيات تحقيق و تفحص از قوه قضائيه به پرونده هاي فعلي دسترسي پيدا نكند و ‏به همين دليل مسئولان پرونده ها را به مرخصي اجباري مي فرستاد، اما پس از گذشت يك سال اطلاعات به دست ‏ما رسيد... اين اطلاعات شامل پرونده هاي فروش سئوالات كنكور، فروش كارخانجات دولتي به بخش خصوصي، ‏كارخانه ايران خودرو، شركت هاي خادمي، ذوب آهن اصفهان و پرونده هاي زمين خواري در وزارت جهاد ‏سازندگي و همچنين احداث پاركينگ طبقاتي در فرودگاه مهرآباد بود."‏
‎‎متن كامل سخنان اخير درباره نقش روحانيان در مفاسد اقتصادي‎‎
بخش هاي مهمي از سخنان عباس پاليزدار در سايت‌هاي اينترنتي منتشر شده است. ولي با توجه به اهميت ادعاهاي ‏مطرح شده از سوي اين عضو کميته تحقيق و تفحص از قوه قضاييه، "سایت روز" براي اولين بار متن کامل اظهارات ‏نامبرده را تا جايي که از نوار سخنان وي قابل فهم است منتشر مي کند. لازم به ذکر است که در متن زير، هر ‏کجا که اظهارات پاليزدار قابل فهم نبوده ، از علامت ‏[...] استفاده شده است:‏
‏[...] چرا ما نمي توانيم با مفاسد اقتصادي برخورد كنيم چون سران بزرگ مملكت در اين رابطه دخيل هستند و در ‏حال حاضر دولت به تنهايي به مبارزه با اين مفاسد برخاسته كه فكر مي كم نتواند موفق باشد. اگر بخواهم فقط چند ‏پرونده كوچك مفاسد اقتصادي را بگويم آنوقت مي بينيد كه چه مصيبتي كشور را گرفته كه داد رهبر را هم ‏درآورده و به خاطر بعضي مسايل رهبر بايد به صورت سربسته به مردم بگويد كه در كشور چه خبر است. ‏
كساني كه به عنوان مفسد اقتصادي در كشور در حال فعاليت هستند تحت حمايت شاهرودي رئيس قوه قضاييه قرار ‏دارند. وقتي طي ۱۶ سال گذشته پرونده هايي از مفاسد اقتصادي بررسي شده و مديران به دادگاه معرفي و دادگاه ‏حكم ۵ ريال ۱۰ ريال براي متهمان داده، ببينيد چه مصيبتي بر سر كشور آمده است. ‏
پرونده شهرام جزايري هم كه مطرح شد، مانند هزاران پرونده مفاسد اقتصادي ديگر است، ولي چون شهرام ‏جزايري اسامي يكسري مفاسد اقتصادي و افراد وابسته را اعلام كرد مورد ضرب و شتم قرار گرفت چرا كه منافع ‏بسياري از علما و سران به خطر افتاده بود.‏
در حال حاضر ۱۲۳ پرونده مفاسد اقتصادي كشور در كميته تحقيق و تفحص مجلس در دست بررسي است ولي ‏اگر بخواهيم پرونده واقعي مفاسد اقتصادي را بيان كنيم، اصلاً نمي توانيم باور كنيم.‏
‏[مجلس خواست از خود قوه قضاييه تحقيق و تفحص كنند، كه مخالفت كردند و نگذاشتند] به رهبر انقلاب متوسل ‏شدند. مقام معظم رهبري نوشتند كه آقاي شاهرودي، همانند ديگر دستگاه‌ها در تحقيق و تفحص عمل گردد. ‏كميته‌بندي‌ها صورت گرفت و در دستگاه قضايي كميته‌بندي شد و هر كميته‌اي در يكي از دستگاه‌ها مستقر شد. ‏براي مسائل اجرايي اين تفحص هم، ما مستقر شديم در سازمان بازرسي كل كشور. ‏
نامه‌نگاري كرديم، اما برخلاف فرمايش مقام معظم رهبري، با وجود نامه‌هايي كه ما زديم و نامه‌هايي كه [...] مثلا ‏ما گفتيم مسئله فروش سؤال‌هاي كنكور چه بود؟ پرونده‌اش را بدهيد كه چه كسي [در اين كار] دست داشت. اينها ‏پرونده‌هاي اصلي را نمي‌دادند كه ببينيم چه كسي دست داشت، پرونده‌هاي فرعي را مي‌دادند. خلاصه ما هم دست ‏پيدا كرديم به كدهايي [...] به جاهايي كه رسيديم، مرخصي‌ها شروع شد [...] خلاصه ما فجايعي كه اتفاق افتاده در ‏جمهوري اسلامي را ديديم. خدا را شاهد مي‌گيرم كه شبها خوابم نمي‌برد. گريه‌ام مي‌گرفت كه ما اين‌همه شهيد ‏داديم، اين‌همه مصيبت‌ها مردم كشيدند. حالا بدون توجه به اين‌همه فقر و مصيبت‌ها و مشكلاتي كه مردم دارند، ‏كساني كه مردم پشت سرشان نماز مي‌خوانند، رفته‌اند اين كارها را كرده‌اند؟ خدا شاهد است خوابم نمي‌برد، هفته‌ها ‏خوابم نمي‌برد، روزها خوابم نمي‌برد.‏
خلاصه ديدم كه يك آقايي آمده و نامه زده كه پسرش معلول جسمي است. گفته مي‌خواهم يك مؤسسه توانبخشي بزنم ‏كه پسرم هم برود در آن مؤسسه توانبخشي، دم دست خودم باشد. ۱۰۰ تا، ۲۰۰ تا، ۳۰۰ تا معلول را نگهداري ‏كنيم در آنجا، پسرم هم مسئول آنها باشد. گفتند: باشد، خدا پدرت را بيامرزد. مؤسسه را كه ثبت كرده و كارش را ‏استارت زده، نامه زده به آقاي [...] گفته كه من ساپورت نياز دارم، نمي‌توانم خرج كنم كه، بايد نظام به ما كمك ‏كند. چه‌كار كنيم؟ فلان معدن را، معدن سنگ دهبيد فارس را بدهيد به اين آقا. آقا اين سنگ مرمر بهترين سنگ ‏مرمر دنياست، از منابع انفال جمهوري اسلامي است. بدهيم به شما؟ بله، بدهيدش به من. معامله انجام شد و اين ‏معدن را به اين آقا واگذار كردند. دوباره بعد از يك مدت گفت آقا اين معدن كافي نيست، معدن [...] زنجان را هم ‏بدهيد به ما. چهار تا را كه ما پيدا كرديم، چهار تا معدن را يك آقايي از علما گرفته، كه مردم هم پشتش نماز ‏مي‌خوانند متأسفانه. ‏
‏[يكي از حاضر خواستار اعلام اسم فرد مي‌شود] اگر اجازه بدهيد، اسم نبرم. شايد بعضي‌ها خداي نكرده ... [تعداد ‏بيشتري خواستار اعلام اسم فرد مورد اشاره مي‌شوند] خب بعضي‌ها معتقدند كه اگر اسم بياوريد مردم نسبت به ‏مذهبشان بي‌اعتقاد مي‌شوند. من اين اعتقاد را ندارم ها... مردم ما مذهبشان پايه و اساسش وصل نيست به علما، ‏وليكن بعضي‌ها چون اين اعتقاد را دارند من مراعات مي‌كنم... [اعتراض جمعي. يكي از دانشجويان مي‌گويد ‏بگوييد تا پشت سرش نماز نخوانيم.] نه ديگر، اگر بنا باشد ما بگوييم و شما نماز نخوانيد كه نمي‌شود... [ادامه ‏همهمه] باشد، من چند موردي را اسامي‌اش را مي‌گويم. اين يكي كه عرض كردم، آقاي امامي كاشاني است. استاد ‏اخلاق و چه و چه و از اين مسائل.‏
عرض شود خدمتتان كه، يك دانشكده‌اي را رفته‌اند از مقام معظم رهبري اجازه‌اش را گرفته‌اند كه براي خواهران ‏دانشكده علوم قضايي مي‌خواهيم بزنيم در قم. چيز خوبي است كه خواهران هم در آن فضا حضور داشته باشند، اگر ‏متهمي از خواهران [بود] از او بازجويي كنند و از اين حرفهاي اينطوري. خلاصه نظر آقا را گرفتند كه اين ‏دانشكده تأسيس شود. آقا استقبال كردند و مجوز صدور دانشكده را دستورش را دادند. مؤسسه اين دانشكده بلافاصله ‏بعد از گرفتن مجوز رفتند دنبال ساپورت‌هاي مالي‌اش. [نوشتند:] جناب آقاي نعمت‌زاده، محبت فرماييد در جهت ‏حمايت از تأسيس اين دانشكده، كارخانه لاستيك دنا را كارشناسي كنيد جهت اين دانشكده. آورند كارشناسي رسمي ‏دادگستري را، چون آقاياني كه اين مؤسسه را تأسيس كرده بودند در دستكاه قضايي هم بودند، آن كارشناسان رسمي ‏دادگستري هم مي‌ترسيدند كه قيمتي تعيين كنند كه به اينها بر بخورد، حتما بايد قيمتي مي‌گفتد كه خوش به حال اينها ‏بشود. زدند ۱۲۶ ميليارد. در صورتي كه ما معتقديم ۶۰۰ ميليارد هم بالاتر بود. تازه، ۱۲۶ ميليارد كه ويلاهايش ‏در شمال را نزده‌اند، اصلا در آمار نياورده‌اند، زمين‌هاي شيرازش را در آمار نياورده‌اند، پول نقد موجود در ‏حسابش را هم در آمار نياورده‌اند، اين طوري به ۱۲۶ ميليارد واگذاري كردند. ‏
آن آقا نامه نوشتند كه آقاي نعمت زاده: محبت كنيد تخفيف منظور فرماييد. آقاي نعمت‌زاده هم نوشتند ۵۰ درصد ‏تخفيف [خنده حضار] از مال بابايش مي‌خواست ببخشد. دوباره نوشتند كه محبت كنيد تخفيف ديگري منظور ‏بفرماييد. خلاصه پنج بار نامه‌نگاري انجام شده، معدن ۱۲۶ ميلياردي به ۱۰ ميليارد واگذار شد. بعد از آن دوباره ‏نوشتند كه ما حالا امكان پرداخت اين پول را نداريم، ترتيباتي فراهم نماييد تا امكان پرداخت اين پول براي ما فراهم ‏شود. نوشتند كه ۸۰ درصدش را اقساط بلندمدت و ۲۰ درصد يعني ۲ ميلياردش را هم نقدي پرداخت كنيد. گفتند ما ‏آن ۲ ميليارد را هم نداريم نقدي بدهيم، ما بررسي كرده‌ايم كه اموال كارخانه لاستيك دنا به اين مقدار مي‌رسد، از ‏شما مهلت مي‌خواهيم كه اينها را بفروشيم تا بتوانيم اين پول را بدهيم. گفتند كه باشد، سفته‌اي ارائه بدهيد به مدت ۹ ‏ماه و ما اين را نقد از شما مي‌پذيريم. گفتند آقا پول هم نداريم كه سفته بخريم! نوشت كه آقاي محمدتقي بانكي، ‏مديرعامل سازمان صنايع ملي ايران، ۲۳ ميليون تومان از صندوق سازمان صنايع ملي ايران برداشت كنيد و سفته ‏بخريد، برويد آيت‌الله فلاني و فلاني امضا كنند و كارخانه را تحويلشان بدهيد. و بعد از چند وقت ديديم كه كارخانه ‏هم در بورس فروخته شد و واگذار شد كه به آن پشت پرده‌اي‌هايي كه اينها را هدايت مي‌كنند. اينها آلوده دست آنها ‏شده‌اند، [کساني] مثل آقاي گنجي. نه، آن گنجي سياسي را نمي‌گويم، آن آقاي گنجي [را مي گويم] كه صاحب ‏كارخانه مهرام است و تمام كارخانه‌هاي سرايه‌گذاري بانك ملت و سرمايه‌گذاري‌هاي بانك صادرات و چه و چه. ‏واگذار شد به آنها و رفت، چند ميليارد هم زدند به جيب و رفتند. اين كه عرض كردم لاستيك دنا، مال آقاي يزدي ‏بود آقاي محمد يزدي رئيس قوه قضاييه در زمان رياستش و آقاي محمدعلي شرعي نماينده خبرگان استان قم.‏
مجددا آقاي يزدي برمي‌دارد مي نويسد كه جناب آقاي فروزش، حميد ما بيكار است! ترتيبي اتخاذ فرماييد كه از ‏جنگل‌هاي شمال جهت صادرات چوب بهره‌مند گردد. آقاي حميد يزدي، پسر آقاي يزدي، مديركل حوزه رياست قوه ‏قضاييه بود در آن مقطع. و متأسفانه جنگل‌هاي شمال را [اين طوري] به تاراج بردند و رفتند. يعني طوري شده بود ‏كه در اين پرونده من ديدم كه يكسري مردم بيچاره شمال كه حق قانوني‌شان بود، و به اندازه هيزمشان و به اندازه ‏مصرفشان چوب انبار كرده بودند، يا شايد يك خورده بيشتر مصرف كرده بودند يا حتي برده بودند و فروخته بودند ‏يا انبار كرده بودند يا هرچي، [آنها را] گرفته بودند بازداشت و پاسگاه و بگيرد و بنند، كه خانواده شهدا ريخته ‏بودند جلوي زندان. علت آنكه اين پرونده هم ثبت شده بود، اين بود كه كسي به اينها را گفته بود كه آقاي حميد يزدي ‏چطور اينهمه چوب را به تاراج مي‌برد و ما كه يكي دو تا يا چند تا هيزم و چوب برداشت كرده‌ايم، شما ما را به ‏عنوان متهم گرفته‌ايد؟ بعد از آن بود كه ديدند دارد مشكل مي‌شود، آنها را آزاد كردند. اسنادش هست، به موقعش ‏اگر لازم باشد و يك موقع دوستان اطلاعات به ما نگويند كه آقا اسناد محرمانه را چرا به مردم نشان دادي و اينها ‏طبقه‌بندي دارد و چه و چه، اسنادش را هم داريم.‏
آقاي يزدي از اين دست كارها در كارهاي قضايي مي‌كند، حالا يك وقتي بر اثر فشار مردم [عقب نشيني هايي ‏صورت مي گيرد] چطوري است فشار مردم؟ اينطوري [که بالا گفتيم]...‏
هر كارخانه‌اي ضايعات دارد، ضايعات صنعت خودرو يك چيزي نيست كه بريزند بيرون يا بخواهند بازسازي‌اش ‏كنند. مثلا جك آن شكسته يا درش خط افتاده يا چراغش شكسته يا از اين دست چيزها. اينها را قانون مي‌گويد ‏‏"ماشين‌هاي كارشناسي" است و به صورت صفر كيلومتر طبق مزايده به مردم واگذار مي‌شود [...] ‏
ايران خودرو مي‌آيد به دستگاه قضايي اعلام مي‌كند كه ما به همه قاضي‌ها ماشين [کارشناسي] مي‌دهيم، ماشين ‏پرشيا مي‌دهيم و زير قيمت. خب چه جوري؟ اين ماشين كارشناسي است، ما هم تشخيص مي‌دهيم كه اينها را ۸ ‏تومان، ۹تومان بدهيم. ديديم كه كارخانه ايران خودرو بدون هيچ ضابطه‌اي به قضات قوه قضاييه ماشين پرشيا به ‏نصف قيمت داده، بقيه‌اش را هم به اقساط، خيلي‌ها هم كه ماشين به نامشان شد قسط‌ها را هم نپرداختند. همين بذل و ‏بخشش‌ها باعث شد صداي خيلي‌هاي ديگر در بيايد، از همين نهادها و بنيادها. مثلا "بنياد نهج‌البلاغه"، [که گفتند] ‏‏۵۰۰ دستگاه‌اش را بدهيد آقا! ديد كه بدش نمي‌آيد، گفت ۵۱۷ تا ديگر هم بدهيد. بنياد نهج البلاغه كي هست؟ علي ‏اكبر ناطق نوري، حسين دين‌پرور، معزي، عسگراولادي، رفيق دوست... يا مثلا مي‌آيند مي‌دهند به باشگاه ‏پرسپوليس. باشگاه پرسپوليس كيست؟ آقاي عابديني. ۲۰۰۰ دستگاه بهشان بدهيد. بنياد ديگري به نام "همگرايي ‏انديشه"، كيست اين بنياد؟ آقاي فلاحيان، آقاي علم الهدي، آقاي ‏X‏ و ‏Y، تعاوني وزارت كشور، ۲۰۰۰ دستگاه ‏‏[گرفتند آنها هم] ... [يا] صنايع هوافضاي وزارت دفاع، فلان قدر. موشك كروز، فلان قدر. حوصله خواندن ‏همه‌اش را ندارم، يك ليست ۳۰ تايي از اينها هستند كه اين ماشين‌ها را زير قيمت به آنها واگذار كردند. كدام ‏ماشين‌ها؟ ماشين كارشناسي؟ نه، به اسم كارشناسي. شروعش با ماشين كارشناسي وارد شد، بعد ماشين صفر ‏كيلومتر مي‌آوردند مي‌دادند به آقايان، به اسم كارشناسي. جالب است كه آن ۹-۸ ميليون را هم پول نقد نمي‌گرفتند ‏ها، از دم قسط. باز جالب است بدانيد كه چون اينها هم كار سرشان مي‌شد، دو سه قسط را مي‌دادند و بقيه‌اش را ‏نمي‌دادند.‏
‏[اين طور بود که] مردم صدايشان درآمد، چطوري صدايشان درآمد؟ وقتي كه ماشين‌هاي كارشناسي خواستند به ‏مردم بدهند. ماشين‌هاي ديگر را كه به نام كارشناسي داده‌اند و رفته، چطوري به مردم بگويند ما هنوز ماشين ‏كارشناسي داريم[؟] نمي‌توانند بگويند. حالا ماشين كارشناسي و ماشين خراب را به عنوان صفر به مردم ‏مي‌فروشند. حتما براي بعضي از شماها هم اتفاق افتاده كه ماشين صفر خريده‌ايد، اما هنوز راه نيفتاده‌ايد اتفاقي ‏براي ماشين افتاده. نگاه مي‌كنيد مي‌بينيد داخلش چيزي شكسته يا بدنه‌اش آسيب ديده يا خط افتاده، ولي به آنها، ‏رئيس دفتر آقاي ادبي، رئيس اداره فروش ايران خودرو، در بازرسي كل كشور اعتراف كرده بود كه بله، آقاي ‏ادبي ساعت ۸ شب به بنده گفته بود كه اين پرشياي صفر را ببر بده به آقاي ‏X‏ معاون سازمان بازرسي كل كشور. ‏بعد صدايم كرده كه يك برف‌پاك‌كن آن را بشكن، به عنوان ماشين كارشناسي مي‌خواهد بدهد ديگر، يك برف‌پاك‌كن ‏نو هم بگذار در ماشينش.‏
ببينيد با مردم چطوري بازي مي‌كنند. فساد اقتصادي تا كجا، اينقدر جسارت پيدا مي‌كنند، با مردم بازي مي‌كنند،
تا ‏هرجا كه دلشان مي‌خواهد. مردم سر و صدايشان درآمد. حدود هزار و سيصد و خورده‌اي از اين ماشين‌ها – که ‏آدمهايش آدمهايي بودند كه پيگير مطالباتشان بودند - مي‌روند شكايت مي‌كنند كه به بازرسي كل كشور. سازمان ‏بازرسي كل كشور مي‌گويد اهه، اين همان‌هاست كه ما گند زده‌ايم، حالا چكارش كنيم، پرونده را نه مي‌توانيم بازش ‏بكنيم، نه مي‌توانيم ببنديمش و بگوييم به ما ربطي ندارد. نمي‌شود، يكي دو تا نيستند كه، حدود هزار وسيد چهارصد ‏تا آدم ريخته‌اند آنجا. مجبور مي‌شوند كه پرونده را ادامه بدهند. آن كارشناس‌هايي كه وسط كار بودند چيزي بهشان ‏نرسيده بود ديگر، نمي‌دانستند كه قصه چيست. آنها پرونده را ادامه مي‌دهند و مي‌روند جلو و نهايتا به جايي ‏مي‌رسد كه همه مسائل رو مي‌شود. تا به جايي مي‌رسند كه پرونده ماستمالي مي‌شود و مي‌رود.‏
من در مقابل شهيد باكري ها و شهيد همت‌ها و شهيد زين‌الدين‌ها و... مجبورم، نمي‌توانم سكوت كنم. [تشويق ‏حضار] آنها رفقاي من بودند... به ما مي‌‌گفتند راه شهدا را ادامه دهيد، امام را هوايش را داشته باشيد، نگذاريد امام ‏تنها شود. ما چطوري مي‌توانيم اينها را ببينيم و ساكت باشيم؟
بخواهم وقت شما را با اين موارد بگيرم، زياد است. مثلا معدن ذغال سنگ طبس، دوازده تا از معادن در استان ‏خراسان توسط آقاي واعظ طبسي. پرونده المكاسب مال پسر آقاي واعظ طبسي [است].
اينها همان‌طور كه جناب آقاي احمدي نژاد گفتند در طول ۱۶ سال گذشته، البته نمي‌خواهم بگويم در آن ۱۰ سال ‏اول نبوده، چون شواهد نشان مي‌دهد كه آن موقع هم اتفاقاتي افتاده، ولي عمده اتفاقات در ۱۶ سال دولت آقاي ‏هاشمي و خاتمي بوده، و آقاي احمدي نژاد گفتند اينها در اين ۱۶ شانزده سال يك شبكه مافيايي فاميلي ايجاد كرده‌اند ‏و تنيده‌اند در هم، كه پاره كردن اين شبكه مفاسد خيلي سخت شده است.‏
از هر زاويه اي بخواهيم به مفاسد اقتصادي بنگريم مصيبت بيشتري را خواهيم ديد. اما رئيس جمهور در برخورد ‏با مفاسد اقتصادي با هيچ كس تعارف ندارد. وقتي گزارش‌هايي مبني بر تخلف برادر ريس جمهور به عنوان ‏بازرس ويژه به رئيس جمهور مي رسد، احمدي نژاد فوراً او را بركنار مي‌كند كه بعداً مشخص مي‌شود اين ‏گزارش‌ها بي‌پايه و اساس بوده است، كه اين اقدام رئيس‌جمهور مي تواند امتياز بزرگي براي ملت ايران باشد.‏
احمدي نژاد مي خواهد دست مفاسد اقتصادي را از امكانات دولتي كوتاه كند. در حال حاضر دولت به تنهايي به ‏مبارزه مفاسد اقتصادي برخاسته و هيچ كس دولت را حمايت نمي كند.‏
در پرونده قاچاق كالا از فرودگاه پيام، قاچاقچي بزرگ فرودگاه پيام هزار و صد پرونده قاچاق كالا دارد، اما هنوز ‏موفق به بازداشتش نمي‌شويم، چرا كه تحت‌الحمايه آقاي ناطق نوري است. در مورد سلطان شكر و مافياي شكر هم ‏بايد بگويم كه آقاي مدلل، داماد يكي از علماي بزرگ بوده است. مدلل با همكاري شخصي به نام محمدرضا يوسفي ‏اقدام به اين كار مي‌كردند كه پس از رو شدن فعاليتشان حاضر شده بودند ۷۰۰ ميليارد تومان براي مختومه شدن ‏اين پرونده بپردازند.‏
در مورد قاچاق سيگار، اساسا توليد و قاچاق سيگار توليد توتون ايران را فلج كرده و كارگران اين كارخانه‌ها را ‏بيكار كرده. ‏
‏[در پاسخ به سؤالي درباره سقوط هواپيماي شهيد كاظمي] اين پرونده را من بررسي نكرده‌ام، اما طبق آنچه از ‏شواهد پيداست، مي‌توان ماجرا را عمدي داشت و دست يكي از سران وقت سپاه در آن دخيل بود. ما دو سقوط ‏هواپيما داشتيم. يكي شهيد كاظمي و ديگري شهيد دادمان. در مورد دادمان ماجرا عمدي بود، پرونده‌اي هزار ‏صفحه‌اي اين را مي‌گويد.‏
البته تصادف و كشته شدن كريمي وزير دادگستري سابق يك حادثه طبيعي بود. كريمي از جمله كساني بود كه در ‏مبارزه با مفاسد جدي بود اما در بعضي موارد خيلي زياده‌روي مي‌كرد، به طوري كه در قضيه خاك سرخ جزيره ‏هرمز بدون دليل معدن را متوقف كرد به خاطر اينكه اعلام كردند اين معدن وابسته به آيت الله خزعلي است كه ‏مشخص شد چنين چيزي در كار نيست.‏
درباره مفاسد اقتصادي آقاي هاشمي رفسنجاني و خانواده‌اش هم، آن قدر مفاسد اقتصادي اين خانواده زياد است كه ‏اصلاً قابل گفتن نيست. اما يكي از مفاسد اقتصادي اين خانواده كه ميلياردها دلار [بوده] از محل عدم پرداخت ‏عوارض به دولت [بوده و] پول را بالا كشيدند، واردات خودروي دِوو بود. يك سوم جزيره كيش، پارك جنگلي در ‏شمال [؟] را هم بايد از ديگر مفاسد اقتصادي خانواده هاشمي بيان كرد.‏
در حال حاضر اسطبل اسب هاي دختر هاشمي فقط روزي ۱۰۰ هزار تومان پول هندوانه‌هايي است كه براي ‏اسب‌ها مي ريزند. شركت نفتي اين خانواده به همراه عمه خانم يعني خواهر هاشمي در كانادا هم كه ديگر قابل ‏گفتن نيست.‏پسر وسطي هاشمي به نام مهدي كه در سازمان مديريت بهينه سوخت مديريت مي‌كرد، با استخدام زيباترين ‏دختران از آنها چه سوء استفاده‌هايي كه نمي‌كرد و بعداً كه فيلم از اتاق او كشف شد عمق كثيف‌كاري‌هاي او ‏مشخص شد...‏

۲۳ فروردین ۱۳۸۸

تهاجم دولت به اینترنت از طریق مصوبه مجلس !!


دولت نهم لايحه اصلاح قانون مطبوعات را که مجلس هفتم به دليل ابهامات فراوان به آن رای نداد بار ديگر بدون هيچ گونه تغييري به مجلس هشتم ارائه داده و اين لايحه با حمايت نمايندگان رايحه خوش خدمت در کميسيون فرهنگی به تصويب رسيده و اين هفته در صحن علنی مجلس مورد بررسی قرار مي گيرد.
دولت در اين لايحه اصلاحی به دنبال اين است که تمام نشريات الکترونيکي، سايت ها و وبلاگ ها در وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامي به ثبت برسند.

به عبارتی دولت اصرار دارد مجلس هشتمی ها را مجاب کند به لايحه يی رای دهند که نمايندگان دور قبل به آن رای ندادند. عماد افروغ رئيس کميسيون فرهنگي مجلس هفتم در زمان بررسی اين لايحه در دوره قبل به نمايندگان هشدار داد دولت حاضر نيست هيچ تعريفی را از سايت های اينترنتی و نحوه برخورد قضايی با آنها ارائه دهد و اين نگرانی به وجود خواهد آمد که حتی برخورد با وبلاگ ها و سايت های شخصی هم در دستور کار قرار بگيرد که ابهامات بسياری را در مورد آزادی فضاهای اينترنتی به وجود خواهد آورد.

اما اعضای کميسيون فرهنگی مجلس هشتم بار ديگر با لايحه يی رو به رو شدند که بدون حتی يک خط تغيير نسبت به لايحه قبل در کمتر از يک سال دوباره به مجلس ارجاع شده است.
گرچه چند نفر از اعضای کميسيون فرهنگی مجلس هشتم به ساير اعضا هشدار دادند دولت نهم مصمم است تعريف سايت های اينترنتی را مبهم بگذارد و به همين دليل تنها يک سال صبر کردند ترکيب کميسيون فرهنگی مجلس تغيير کند و دوباره همان لايحه را راهی مجلس کنند

اما به دليل حضور بخش وسيعي از نمايندگان حامی دولت در کميسيون فرهنگی از جمله مرتضی آقاتهرانی، روح الله حسينيان و حميد رسايی که همگی از اعضای رايحه خوش خدمت هستند، کميسيون فرهنگی مجلس به اين لايحه رای داده و قرار است اين هفته در صحن علنی مجلس مطرح شود.

نمايندگان مجلس هفتم با اين توضيح که تعريف سايت های اينترنتی و فضاهای مجازی مبهم است، اين لايحه را رد کرده و به دولت اجازه ندادند بدون داشتن تعريف مشخص و روشن، به صورت سليقه يی جرائم اين بخش ها را تعريف کرده و به برخورد با پايگاه های اينترنتی بپردازد.
اما هم اکنون که دولت اين لايحه را تحت عنوان الحاق يک تبصره به قانون مطبوعات به مجلس هشتم ارائه کرده، کميسيون فرهنگی مجلس تاکنون مخالفت صريحی با اين بخش از لايحه نکرده است.

گرچه آنچه در اصلاحيه قانون مطبوعات آمده خبرگزاری ها هم در کنار سايت های اينترنتی مشمول قانون مطبوعات شده و در صورت تخلف در دادگاه مطبوعات و با حضور هيات منصفه با آنها رفتار می شود. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم اين بخش از لايحه را مورد توجه قرار داده و در مجلس هفتم هم به خاطر اين بخش مثبت اين لايحه از نمايندگان مي خواستند به اين لايحه رای دهند.

اما کميسيون فرهنگی مجلس هفتم مصر بود ابهام در تعريف نشريات الکترونيکی و امکان برخورد با تمام فضاهای اينترنتی شخصی از جمله وبلاگ ها قابل چشم پوشی نيست.
در آن دوره هم وزير فرهنگ و ارشاد اسلامی در دفاع از اين لايحه به نمايندگان وعده داد اگر به اين لايحه رای بدهند بعداً آيين نامه يی را تدوين مي کنند که تعريف فضاهای اينترنتی در آن مشخص می شود!!!.

اما اين لايحه رای نياورد به اين اميد که دولت به دنبال تعريف کردن و بيان مصاديق نشريات الکترونيکی رفته و نحوه برخورد قضايی و تعريف جرائم در آن را هم مشخص کند.

البته حميد رسايی عضو کميسيون فرهنگی مجلس هم به اين ضعف اذعان کرده است. وی با بيان اينکه لايحه دولت يک مسکن موقت است، اعلام کرده اين پيشنهاد مطرح شد که فضاهای اينترنتي حذف شوند و فقط خبرگزاری ها مشمول قانون مطبوعات قرار گرفتند.

اما وزارت ارشاد وعده داد در تهيه آيين نامه اجرايی اين لايحه، در خصوص سايت های خبری اينترنتی نيز شرايط و ويژگی های مرتبط را لحاظ خواهد کرد و به عبارتی آيين نامه اجرايی قبلی را تکميل می کند و به همين دليل پيشنهاد بازگشت به لايحه دولت را مطرح کردند.
البته رسايی در توضيح عقب نشينی کميسيون فرهنگی مجلس اين توضيح را نياورده که اين وعده را دولت در مجلس هفتم هم مطرح کرد و اگر قرار بود چنين اصلاحی صورت بگيرد يک سال گذشته فرصت مناسبی براي تغييرات در اين لايحه بود.

به همين دليل چند تن از اعضای کميسيون فرهنگی که فعلاً در اقليت قرار گرفته و نتوانستند نظر اکثريت نمايندگان حامی دولت را در کميسيون فرهنگی تغيير دهند، هشدار دادند با اين لايحه حريم خصوصی افراد به ويژه در سايت های اينترنتی و وبلاگ ها تحت الشعاع قرار خواهد گرفت.

حتي رسايی هم در وبلاگ شخصی خود به اين نکته اذعان داشته که هدف بخشی از اصلاح قانون مطبوعات اين است که نشريات الکترونيکی هم مانند خبرگزاری ها پس از طی مراحلی و با شرايطی مجوز فعاليت اخذ کنند تا علاوه بر قرار گرفتن چتر حمايتی قانون مطبوعات، به ساماندهی بيشتر اين پايگاه ها بينجامد.

در حال حاضر بر اساس آيين نامه ساماندهی پايگاه های اطلاع رسانی اينترنتی مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی، اين پايگاه ها فقط اطلاعات خود شامل مشخصات مسوول پايگاه، شماره تلفن ها و آدرس پايگاه را به ثبت می رسانند و در حقيقت هيچ گونه مجوزی برای فعاليت خود دريافت نمی کنند.

وبلاگ ها هم با الزام قانونی برای ثبت در وزارت ارشاد روبه رو نيستند.يکی ديگر از دغدغه های جدی اين لايحه، طرح آن در آستانه انتخابات رياست جمهوری و افزايش فعاليت وبلاگ ها و سايت های اينترنتی متعدد است.

اصلاح طلبان به خاطر در اختيار نداشتن رسانه های مکتوب و عدم بهره مندی از صدا و سيما از اين فضاها برای تبليغات و انعکاس سخنان و برنامه های خود استفاده می کنند.

چنانچه حتی ميرحسين موسوی به صراحت با شعار "هر فرد يک ستاد" به دنبال استفاده بهينه از سايت ها و وبلاگ ها است.

در چنين شرايطی اصلاح قانون مطبوعات ميتواند دستمايه آن شود تا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تمام سايت ها و فضاهای مجازي را ملزم به ثبت نام و طی مراحلی کند که در صورت اجرايی نشدن آن از طرف اين نشريات الکترونيکی به صورت قانونی با فيلتر مواجه شوند.